برخی می پرسند که چرا مطلب درست و حسابی پست نمی کنی و به قول معرف وبلاگی می نویسی.
باید اعتراف کنم که«وقتی ذهن لم یزرع شد؛انتظار روییدن از دست نباید»
الغرض:یاد تک تک دوستانی است که خوشی ها و ناخوشی ها،خنده ها و گریه ها رو با هم پشت سر گذاشتیم.
برو بچه های بسیج و انجمن اسلامی مستقل از بچه های همیشه پای کار محبین الحسین از هم کلاسی های عزیز و دوست داشتنی از هم اتاقی های گل از رفیق های خوابگاه و بچه های ترم بوقی!
از همه این رفقا فقط یک چیز برای من باقی مانده است.خاطره ای خوش،یک نوستالژی
کلام آخر:به پایان آمد این دفتر اما حکایت هم چنان باقی است.