نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

   نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

    گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

بخت عشاق را بد بریده اند.چرا که از ازل تا به ابد،عاشقی را به صبوری پیوند زده اند،زمان محک خوبی است.سره از ناسره در کشاکش صبوری عشاق عیان می شود،اگر نه هر هوسی عشق می شد و به قداست می رسید

۴۸ مطلب با موضوع «یادداشت های سیاسی» ثبت شده است

فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران با انتشار نتایج نظرسنجی اخیر خود، که با شرکت هزار و ۳۰۸ روزنامه‌نگار از ۷۷ کشور جهان انجام شد، توجه‌ها را به وضعیت بحرانی روزنامه‌نگاران در مواجهه با مشکلات شیوع جهانی کرونا جلب کرد.

«در شرایط بحران کرونا که اهمیت اطلاع‌رسانی و روزنامه‌نگاری با کیفیت بیش از پیش شده است، نتایج به دست آمده نشان دهنده کاهش آزادی رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران است که حاکی از روندی نگران کننده است»

جدای از تحلیل و بررسی آمارهای جهانی و با نگاهی به وضعیت کشوری و صد البته استانی، این وضعیت بغرنج‌تر نیز می‌شود؛ چه اینکه نه تنها نهادهای متولی امور مردم خود را پاسخگو به مطبوعات و رسانه‌ها نمی دانند، بلکه در موارد متعددی، مواجه سخت، انتظامی و قضایی را در برخورد با آنان پیش می‌گیرند. 

البته این وضع شهر به شهر یا استان به استان متغییر است؛ اما آنچه که از پایش میدانی و برآورده ذهنی به دست می‌آید این است که وضع کرمانشاه مطلوب نیست. 

بخشی از ریشه این مسئله، قطعاً به نوع نگاه ساختارهای اداری و دولتی ما به مردم و نهادهای مدنی باز می‌گردد. متاسفانه هنوز بخشی از مسئولین ما به دلیل جایگاه خود، نگاه ارباب رعیتی، بالا به پایین، رئیس مرئوسی و... دارند و نوعی تکبر در اعمال، کردار و گفتار آنان هویداست. 

این وضع پیش از انقلاب مشروطه وجود داشته و در دوران پهلوی به اوج خود رسیده بود. هر چند پیروزی انقلاب اسلامی عزیز، بخش قابل توجهی از این رفتارها را از بین برد اما هنوز هم نوعی برخورد تکبر آمیز را در میان برخی از متولیان امر شاهد هستیم؛ البته شرایط امروز جامعه طوری نیست که آن را عیان کنند از این رو سعی کرده‌اند آن را در پشت نقابی پنهان کنند و عموماً آن را در مواجه با رسانه‌ها نمایان می‌کنند.

وضعیت پاسخگویی در کرمانشاه بغرنج است و متولیان مطبوعات و رسانه‌ها هم تحت فشار و مضیغه. واقعیت آن است که تاب آوری مسئولین در مواجه با رسانه‌ها و نقدهای آنان بسیار اسف‌بار است و کمتر روزنامه نگاری پیدا می‌شود که توهینی نشنیده یا تهدید نشده باشد.

رسانه ضعیف نشان دهنده جامعه مدنی نحیف‌تر است

قاطبه مسئولین ما دوست دارند دیده شوند، از این رو به رسانه احترام می‌گذارند، اما روی دیگرش که همانا به چالش کشیدن و سوال پرسیدن است را سخت می پذیرند و عموماً گارد بسته می‌گیرند. بین قدرت رسانه‌ها و جامعه مدنی کاملاً یک رابطه علت و معلولی وجود دارد، از این رو برای پی بردن به قدرت اجتماعی، همبستگی و فعالیت سیاسی و اقتصادی هر جامعه‌ای می‌توان به قدرت یا ضعف جامعه مدنی آن نگاه کرد. قدرت جامعه مدنی؛ در فعالیت و ذی نفوذ بودن رسانه‌ها خود را نشان می‌دهد. در واقع قدرت رسانه‌ها در هر جامعه‌ای نشان دهند قدرت اگاهی عمومی مردم است.

در نگاه به وضعیت جامعه مدنی استان کرمانشاه، باید مرثیه‌ای بر آن خواند و با تاسف به آن نگریست. اما در این بین باید تفاوتی بین رسانه مردمی، مستقل، خردمند، نکته سنج با جنگلی از فعالین فضای مجازی قائل بود. حقیقتاً با رشد سریع شبکه‌های اجتماعی و پیام رسان‌ها، هر کسی این اجازه را به خود داده که  در قالب یک فعال رسانه‌ای وارد عرصه اطلاع رسانی شود. 

البته در کلان ماجرا این مسئله اصلاً ناشایست نیست، اما به صورت اخص حوزه مطبوعات و خبرنگاری را با چالش مواجه کرده است، چه اینکه تشخیص روزنامه نگار واقعی با «تلکه بگیر»های گوشی به دست برای مسئولین هم سخت شده است و آنان را سردرگم کرده که باید به کی پاسخگو باشند.

راه حل برون رفت از این وضع هم؛ افزایش سواد رسانه‌ای همگانی است. چرا که هم مسئول را آگاه خواهد کرد که باید به چه رسانه‌ای  پاسخگو باشد و هم مردم در خواهند یافت باید اخبار را از چه مراجعی دریافت کنند.

خلاصه آنکه تعجب برانگیز است که مسئولی با پول مالیات عامه مردم ارتزاق می‌کند و با رای مستقیم و غیر مستقیم آنان بر مسندی می نشیند اما خودش را پاسخگوی به آنان نمی بیند! مواجه با رسانه چنگال و دندان نشان دادن نیست، بلکه طومانیه و خردمندی است. که حال کرمانشاه در این زمینه هم اصلا خوب نیست.



منتشر شده در:

خبرگزاری فارس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۷
رضا حیدری
این مطلب برای «خبرگزاری دانشجو» نگاشته شده است.
تحریم یکی از مسائلی بوده که چگونگی برخورد با آن به عنوان یکی از راهکار‌های برون رفت از مشکلات عنوان شده است. تحریم‌هایی که بسیاری از آنان بیش از آنکه نظام سیاسی کشور را نشانه بگیرند، مستقیماً بر روی جان و معیشت مردم تاثیر گذاشته است و می‌توان لیست بلند بالایی از آن‌ها را نام برد که رسماً اقداماتی غیر انسانی لقب خواهند گرفت.

بنابر آن چیزی که مقامات امریکایی و اروپایی می‌گویند تمامی تحریم‌های غیر انسانی و غیر اخلاقی که علیه ایران به تصویب و اجرا رسیده‌اند به منظور کنترل، مهار و در نهایت فروپاشی نظآم سیاسی حاکم بر ایران بوده است.

تحمیل هزینه از طریق تحریم‌ها بر ایران البته یک سوی ماجراست و سوی دیگر به هزینه‌هایی باز میگردد که خواه ناخواه ایران بر روی دست اروپایی‌ها و امریکایی‌ها گذاشته است. یقیناً تصویب و اجرای بسیار از تحریم‌ها برای طرف‌های غربی هم هزینه‌هایی را در بر داشته است و جدای از متضرر شدن اقتصاد این کشورها، بخشی از بودجه جاری آن‌ها معطوف به ایران بوده است که بررسی آن نشان می‌دهد، کشور‌های تحریم کننده هم به اندازه خود در قبال ایران متضرر شده‌اند.

بخشی از این ضرر‌ها را می‌توان در قالب آمار و ارقامی که در فضای مجازی منتشر شده فهمید و یقیناً بخشی بسیار زیادی از آن را نمی‌توان روی نمودار برد؛ چرا که دسترسی به آن‌ها شاید هیچ گاه مهیا نباشد. بخشی از این آمار محرمانه مربوط به هزینه کشور‌های اروپایی و امریکایی در منطقه به منظور کنترل و یا جلوگیری از نفوذ ایران مربوط می‌شود که ارقامی «میلیارد دلاری» می‌شود و قطعاً جمع بندی و انتشار آن می‌تواند جذابیت‌های خاص خود را داشته باشد.

آنچه مشخص است، امریکا پس از صرف هزینه ۷ تریلیون دلاری در منطقه غرب آسیا و به راه اندازی جنگ در افغانستان و عراق نتوانسته است به اهداف خود که آن را «استقرار دموکراسی» می‌خواند دست یابد و در نهایت معادلات هم به نفع ایران رقم خورد!

هم اکنون هم امریکایی‌ها مدعی هستند که بیش از ۱۱ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده‌اند و من بعد هم از پس آن بر نمی‌آیند. به همین جهت است که «ترامپ» به صراحت اعلام کرده است که اگر عربستان خواهان حضور امریکا در سوریه است باید هزینه آن را بپردازد، چرا که حضور این کشور به نفع سایرین (ایران و روسیه) بوده است.

دونالد ترامپ روز دوشنبه در نشست خبری مشترک با روسای جمهوری استونی، لتونی و لیتوانی این مطلب را مطرح کرد و گفت: «به زودی با هماهنگی با عربستان و دیگران تصمیم می‌گیریم. من گفتم اگر بخواهید در اینجا بمانیم، باید پول بدهید. ماندن ما در سوریه برای ما بهای گزافی دارد و بیشتر به کشور‌های دیگر کمک می‌کند.»

هزینه ۳۷۶ میلیون دلاری فقط برای تغییر رفتار سیاسی ایران

گزارشی که یک تحلیلگر ارشد مسائل ایران به مرکز تحقیقات کنگره آمریکا ارائه کرده نشان می‌دهد دولت‌های آمریکا طی سال‌های گذشته صد‌ها میلیون دلار برای براندازی در ایران هزینه کرده‌اند.

«کنث کزمان»، تحلیلگر ارشد مسائل ایران در مرکز تحقیقات کنگره آمریکا در گزارشی جدید به شرح بودجه‌هایی پرداخته که دولت‌های متوالی این کشور از سال ۲۰۰۴ برای ایجاد تغییرات مطلوب واشنگتن در داخل ایران در قالب برنامه‌هایی موسوم به «پیشبرد دموکراسی» و حقوق بشر اختصاص داده‌اند.

یکی از سرفصل‌های گزارش آقای «کزمان» به موضوع تلاش‌های دولت‌های متوالی آمریکا و نظام حاکمیتی این کشور برای ایجاد تحولات همسو با واشنگتن در داخل ایران می‌پردازد.

مطابق این گزارش، کنگره صد و نهم آمریکا قانونی الزام‌آور با عنوان «حمایت از آزادی در ایران» تصویب کرد که در ۳۰ سپتامبر سال ۲۰۰۶ به تصویب رسید و بودجه‌هایی را برای «ارتقاء دموکراسی در ایران» در نظر گرفت. مجموع هزینه‌هایی که امریکایی‌ها به منظور تغییر سیاسی در ایران هزینه کرده‌اند توس این پژوهشگر استخراج شده و به شرح ذیل است.
 
 

سال میلادی

میزان بودجه

2004

 1.5 میلیون دلار از محل اعتبارات عملیات‌های خارجی برای حمایت از سازمان‌ها و افراد فعال در زمینه‌های آموزشی، بشردوستانه و غیردولتی جهت پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر در ایران اختصاص یافت. اداره دموکراسی و کار در وزارت امور خارجه آمریکا یک میلیون دلار در اختیار یکی از واحدهای دانشگاه «ییل» و 500 هزار دلار در اختیار «صندوق ملی برای اعانه دموکراسی» (NED) قرار داد. 

2005

 3 میلیون دلار از محل اعتبارات عملیات‌های خارجی برای ارتقاء دموکراسی در ایران. حوزه‌های اولویت موارد زیر را شامل می‌شدند: توسعه احزاب سیاسی، رسانه‌ها، حقو کارگری، ارتقاء جامعه مدنی و حقوق بشر.

2006

 11.5 میلیون دلار از محل اعتبارات عادی عملیات خارجی. مدیریت 4.15 درصد از این مبلغ با اداره دموکراسی و کار وزارت امور خارجه آمریکا و 7 میلیون دلار مابقی ما اداره امور خاور نزدیک بود.

2007

 مبلغ 66.1 میلیون دلار از محل بودجه کمکی سال مالی 2006: 20 میلیون برای ارتقاء دموکراسی؛ 5 میلیون برای دیپلماسی عمومی با تمرکز بر روی جمعیت ایرانی؛ 5 میلیون دلار برای برنامه مبادله‌های فرهنگی؛ 36.1 میلیون دلار برای شبکه‌های صدای آمریکا و رادیو فرداد. بودجه‌های شبکه پخش از طریق «هیئت کارفرمایان پخش» تأمین می‌شود. 

2008

 6.55 میلیون دلار برای ایران و سوریه در نظر گرفته شد که مدیریت آن با اداره دموکراسی و کار وزارت امور خارجه آمریکا بود. 

2009

 60 میلیون دلار (از 75 میلیون درخواستی) 

2010

 مبلغ 60 میلیون دلار از برنامه «صندوق حمایت اقتصادی» وزارت خارجه جهت «حمایت از آرمان‌های جامعه دموکراتیک و باز» درخواست شد. مصوبه شماره 1105 کنگره با 25 میلیون دلار برای برنامه‌های ترویج دموکراسی در منطقه از جمله ایران موافقت کرد. 

2011

 40 میلیون دلار برای برنامه «دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» (NERD) درخواست و هزینه شد. برنامه‌های مربوط به ارتقا حقوق بشر، جامعه مدتی و دیپلماسی عمومی در ایران بخش عمده مصرف این هزینه را تشکیل می‌دهند. 

2012

 40 میلیون دلار برای برنامه‌های «دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» درخواست شد. برنامه‌ریزی‌ها برای ایران مشابه سال مالی 2010 هستند. 

2013

 35 میلیون دلار برای برنامه‌های «دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» درخواست شد. مصارف هزینه‌های مربوط به ایران مشابه سال‌های مالی 2010 و 2011 است. 

2014

 30 میلیون دلار برای برنامه‌های «دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» و مصارف هزینه‌‌های مربوط به ایران مشابه دو سال مالی قبل است. 

2015

 30 میلیون دلار برای برنامه‌های «دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» و مصارف هزینه‌‌های مربوط به ایران مشابه دو سال مالی قبل است. 

2016

3میلیون دلار برای برنامه‌های «دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» و مصارف هزینه‌‌های مربوط به ایران مشابه دو سال مالی قبل است. در این درخواست قید کمک به دور زدن سانسور اینترنت قید شده است

2017

30 میلیون دلار برای برنامه‌های «دموکراسی منطقه‌ای خاور نزدیک» و مصارف هزینه‌‌های مربوط به ایران مشابه دو سال مالی قبل است. 

 جمع

376/65 میلیون دلار برابر با 1.579.200.000.000 تومان

 
 
هزینه ۱ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلاری برای کنترل ایران و دوستان در سال ۲۰۱۵

هزینه‌های فوق الذکر مشخصاً به ایران اختصاص یافته است و یافته‌هایی است که «کنث کزمان» به دست آورده و احتمال اینکه مقامات امریکایی بودجه‌های بیشتری را تخصیص داده باشند وجود دارد.

در کنار این مورد باید سهم هزینه‌هایی که ایران در بودجه‌های عمومی امریکا هم به خود اختصاص داده است توجه شود. بر اساس گزارش کمیسیون دیپلماسی عمومی آمریکا برای بودجه این بخش در سال ۲۰۱۵ مبلغ یک میلیارد و ۸۳۳ میلیون دلار اختصاص یافته که این بودجه برای سال ۲۰۱۶ به مبلغ یک میلیارد و ۹۰۶ میلیون دلار افزایش پیدا می‌کند. بخش قابل توجهی از این هزینه به منظور کنترل و یا تاثیر گذاری برای کشور‌هایی همچون ایران، روسیه و کره شمالی است.

ایالات متحده برای تقویت «قدرت نرم» و نفوذ بیشتر در جهان برای سال ۲۰۱۵ بودجه بیش از یک میلیارد و ۸۳۳ میلیون دلاری اختصاص داده است. این بودجه فقط جهت پیشبرد «دیپلماسی عمومی» آمریکا در اکثر اقصی نقاط جهان به صورت رسمی صرف می‌شود که البته بودجه‌های غیررسمی و محرمانه دیگری نیز وجود دارد که جهت نفوذ نرم توسط سازمان‌های اطلاعاتی استفاده می‌شود و هیچ‌گاه در رابطه با آن اخبار یا اطلاعاتی به بیرون انتشار پیدا نمی‌کند. مجموعه‌های خصوصی نیز بخشی از پیشبرد دیپلماسی عمومی آمریکا را برعهده دارند که اطلاعاتی نیز از بودجه سالانه آن‌ها در دست نیست.

در جدیدترین گزارش «کمیسیون مشورتی دیپلماسی عمومی آمریکا» (ACPD)، در مورد دیپلماسی عمومی و برنامه‌های رسانه‌ای (پخش تلویزیونی و ماهوا‌ره‌ای) در سطح بین‌المللی، نحوه چگونگی اختصاص بودجه یک میلیارد و ۸۳۳ میلیون دلاری ارائه شده است. در این گزارش، دیپلماسی عمومی هیئت مدیره بنگاه سخن‌پراکنی آمریکا (Broadcasting Board of Governors) و وزارت خارجه شامل برنامه‌های تبادل امور فرهنگی و شورای آموزش به صورت جزء به جزء بیان شده است.
 
 
ایران چقدر روی دست امریکا و اروپا خرج گذاشته است؟
*تخصیص بودجه ۱ میلیارد و ۹۰۶ میلیون دلاری امریکا در دیپلماسی عمومی و تاثیر بر افکار مردم ایران و سایر جهان در سال ۲۰۱۶


بودجه‌ رفاه عمومی علیه ایران / افزایش بی رویه بی خانمان‌ها در امریکا
این رفتار‌ها همیشه ادامه دار بوده است و در دوره هیچ یک از روسای جمهور امریکا حداقل از سال ۲۰۰۴ بعد قطع نشده است. «دونالد ترامپ» هم در پیشنهاد بودجه‌ای برای سال مالی ۲۰۱۹ خواستار افزایش ۳۶ میلیون دلاری بودجه یکی از دفاتر وزارت خزانه‌داری آمریکا شده و گفته این منابع مالی برای منزوی‌سازی کره شمالی و «افزایش فشار تحریم‌ها علیه ایران» هزینه خواهند شد.»

در بخش دیگری از این سند آمده است: «این منابع اضافی برای منزوی کردن اقتصادی کره شمالی، تکمیل «مرکز مبارزه با تأمین مالی تروریسم» در عربستان سعودی، افزایش فشار تحریم‌ها علیه ایران با تدابیر مختلف از جمله اجرای قانون «کاتسا» تخصیص داده خواهند شد.»

نگاهی به بودجه‌های مصوب سنای آمریکا در چند سال گذشته گویای آن است که در سال ۲۰۰۷ مبلغ ۶۶ میلیون دلار برای «برای گسترش دموکراسی در ایران»، سال ۲۰۰۹ مبلغ ۵۵ میلیون دلار برای «جنگ نرم با ایران»، سال ۲۰۱۰ مبلغ ۵۵ میلیون دلار برای «نفوذ در ایران، مقابله با فیلترینگ سایت‌های ضد ایرانی، تحریک قربانیان سانسور در ایران، آموزش الکترونیکی ایرانیان مخالف نظام برای براندازی نرم و شبکه سازی اینترنتی برای اغتشاشگران بعد از انتخابات ریاست جمهوری، ارائه آموزش‌های لازم رسانه‌ای و کامپیوتری برای راه اندازی سایت‌ها جهت اطلاع رسانی» و مبلغ ۲۰ میلیون دلار بودجه تکمیلی برای «مبارزه با ایران از طریق فعالیت‌های اینترنتی» و در سال ۲۰۱۱ مبلغ ۲۵ میلیون دلار برای «حمایت از هکر‌ها برای تخریب فضای سایبری ایران»، تخصیص یافته است.

کما اینکه هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا گفته بود بودجه ۲۵ میلیون دلاری سال ۲۰۱۱ پنتاگون علیه ایران را به مخالفان نظام سیاسی ایران اختصاص میدهد که به اصطلاح او به «قاتلان، هکر‌ها و سانسورچیان» حمله کنند.

همچنین روز ۳۰ دی‌ماه سال گذشته، یک نویسنده و روزنامه‌نگار مطرح انگلیسی در یک گزارش تحقیقی فاش کرد وزارت خارجه آمریکا بیش از یک میلیون دلار برای ایجاد ناآرامی در ایران و بهره‌برداری از آن هزینه کرده است.

«نفیظ مصدق احمد»، نویسنده و روزنامه‌نگار تحقیقی انگلیسی پس از بررسی اسناد رسمی دولت آمریکا به این نتیجه رسیده است: «اسناد دولت آمریکا از سال ۲۰۱۶ تا به امروز نشان می‌دهند دولت ترامپ، بیش از دست‌کم سه میلیون دلار برای تأمین مالی فعالیت‌های گروه‌های مخالف با نظام حاکم ایران هزینه کرده‌اند.

این هزینه‌های سرسام آور در حالی صورت میگرد که جمعیت بی خانمان‌ها در امریکا رکورد زده است. بر اساس گزارشی که وزارت مسکن و توسعه شهری آمریکا باعلام کرد، بر اساس آمارگیری انجام شده در ماه ژانویه (دی ماه) حدود ۵۵۴ هزار نفر در سراسر آمریکا بی خانمان هستند. این رقم نسبت به سال ۲۰۱۶ رشدی یک درصدی را نشان می‌دهد.

از این تعداد، ۱۹۳ هزار نفر هیچ سرپناهی برای گذراندن شب‌های سرد زمستانی در اختیار ندارند و در داخل ماشین ها، چادرها، کف خیابان‌ها و سایر اماکن شب را سپری می‌کنند. تعداد افراد فاقد سرپناه نسبت به ۲ سال قبل رشدی بیش از ۹ درصدی را نشان می‌دهد.
افزایش تعداد افراد بی خانمان در چند شهر ساحلی غرب آمریکا چشمگیر‌تر بوده به نحوی که از سال ۲۰۱۵ تاکنون رشد انفجاری تعداد افراد بی خانمان در حداقل ۱۰ شهر و منطقه مقامات محلی را وادار به اعلام حالت فوق العاده کرده است.

ضرر ۴ میلیاردی اروپایی‌ها در تحریم ایران

پیش از توافق هسته‌ای «برجام» طی نشستی که در اندیشکده «شورای آتلانتیک» تحت عنوان «توافقنامه اوباما با ایران برای آمریکا خوب است» برگزار شد مقامات اروپایی به صراحت در خصوص ضرر سنگین کشورهایشان در دوران تحریم‌های ایران سخن به میان آوردند.

در آن نشست توافق احتمالی هسته‌ای از جنبه‌های مختلف مورد بررسی سفرای کشور‌های فرانسه، آلمان و انگلیس در آمریکا، قرار گرفت. در آن نشست سفیر فرانسه در آمریکا ضمن انتقاد از اظهارات مقامات واشنگتن درباره تلاش تاجران اروپایی برای رفتن به ایران از آمریکایی‌ها گله می‌کند و می‌گوید: آمریکا با اروپا از موضع برتر صحبت نکند؛ در تحریم ایران ما ضرر کردیم، نه شما آمریکایی‌ها.

پیش از این هم روزنامه فرانسوی زبان «لوموند» وضعیت صادرات قطعات پژو به ایران را بررسی کرده و از ضرر پژو گفته است. طبق آماری که لوموند ارائه کرده، میزان صادارات پژو به ایران از زمان شروع تحریم صنعت خودروی ایران از سوی پژو از دو میلیارد یورو به ۸۰۰ میلیون یورو رسیده است. این سقوط آزاد صادرات پژو به ایران در حالی است که خودروساز فرانسوی مدتی است در وضعیت مناسبی از نظر فروش قرار ندارد و حتی مجبور به تعدیل گسترده نیرو در کارخانه‌های مختلف خود و همچنین تعطیلی برخی از آن‌ها شده است.

به گزارش اقتصاد آنلاین پس از قطع روابط پژو با ایران خودرو به علت فشار‌های شریک آمریکایی آن، این خودروساز فرانسوی در فروش محصولات خود با ۴ میلیارد یورو خسارت روبرو شده است.

پژو در فوریه ۲۰۱۲ تحت فشار‌های جنرال موتور با حمایت‌های دولت آمریکا تصمیم به قطع رابطه با ایران گرفت. این تصمیم پژو به بیکاری ۸ هزار کارگر این شرکت نیز منجر شد.
 
بر اساس آماری هم که اتریش منتشر کرده است اتحادیه اروپا در خلال تحریم‌هایی که در حدود یک دهه علیه ایران وضع شده است از فرصت‌های زیادی در این کشور منطقه غرب آسیا محروم شده است. میزان صادرات اتریش به ایران در سال ۲۰۰۴ حدود ۴۰۰ میلیون یورو بود. اما با وضع تحریم‌ها علیه ایران میزان این صادرات به تدریج کاهش یافت به گونه‌ای که در سال میلادی گذشته (سال ۲۰۱۴) اتریش تنها حدود ۲۰۰ میلیون دلار صادرات به ایران داشت. این در حالی است که اتاق بازرگانی اتریش امیدوار است میزان صادرات خود به ایران را در خلال چند سال آینده به بیش از یک میلیارد یورو برساند.

یک نماینده امریکا:تحریم‌ها به ضرر ما هم بوده است

البته تحریم‌های ادامه دار امریکا علیه ایران مخالفین جدی هم در درون این کشور دارد. «توماس مسی»، یکی از نمایندگانی است که در جلسه اخیر مجلس نمایندگان این کشور به طرح تحریم‌های مرتبط با موشک‌های بالستیکی ایران رای منفی داد در گفت‌وگو با «فرهیختگان» تاکید کرد: «من به این طرح رای مخالف دادم، چراکه تحریم ایران را از سوی هیات حاکمه آمریکا فعالیتی نادرست می‌دانم. این‌گونه فعالیت‌ها هیچ کمکی به آمریکا نمی‌کند و حتی باعث می‌شود که به اقتصاد کشور ما لطمه وارد شود. شرکت‌های زیادی در آمریکا و کشور‌های غربی هستند که اگر ایران تحریم نباشد می‌توانند توسط افراد واسطه‌ای با ایران تعامل کنند.»

در همین باره خبرگزاری «آسوشیتدپرس» هم گزارش مبسوطی در خصوص تاثیر منفی تحریم‌ها بر اقتصاد امریکا منتشر کرده است. این خبرگزاری گفت‌وگویی را با «ویلیام مک گلون» که وکیل مستقر در واشنگتن است و در زمینه قوانین و مقررات تحریمی تخصص دارد، انجام داده است. این کارشناس به آسوشیتدپرس گفته: «شرکت‌های آمریکایی در چنین شرایطی فرصت‌های زیادی را از دست خواهند داد. کشور ایران با جمعیتی ۸۰ میلیون نفری دارای اقتصادی ۴۰۰ میلیارد دلاری است. این کشور چهارمین منابع بزرگ نفت خام جهان را در اختیار دارد. ایران همچنین دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است. ایران همچنین دارای زیرساخت‌های صنعتی و کشاورزی مناسبی است.»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۹:۴۶
رضا حیدری

این مطلب برای «هفته نامه مثلث» نگاشته شده است.


در رفتار‌شناسی و نوع ادبیات محمود احمدی‌نژاد، عدلت، کلان‌ترین مساله‌ای است که می‌توان یافت. در واقع تحقق عدالت همیشه یکی از فانتزی‌های جذاب تاریخ ایران بوده است که گویا هیچ‌گاه محقق نشده است. در واقع نوع حکومت‌هایی که بر قلمرو ایران حاکم بوده‌اند، تمایل به عدالت و دولتی بر‌خاسته از آن را تشدید کرده‌اند. این گرایش به عدالت را می‌توان در ادبیات اساطیری ایران نیز به‌وضوح مشاهده کرد. کما‌اینکه فردوسی در اثر ‌بی‌مانند «شاهنامه» خروش کاوه آهنگر را اقامه دادگری می‌داند. در واقع محقق‌شدن عدالت سال‌ها در ذهن ایرانیان وجود داشت و در نهضت مشروطه خود را مجدد نمایان کرد. تاسیس «عدالت‌خانه» جدای از ضعف ساختاری حکومت قاجار گویی بیشتر عسرت تاریخی بود که مردم ایران آن را در زمان مشروطه خواستار شده بودند. در واقع می‌توان این‌طور بیان کرد که عدالت و عدالت‌خواهی همیشه واژگانی انقلابی بوده‌اند که نه‌تنها در بستر تاریخی ایران، بلکه در سایر حرکت‌های انقلابی تاریخ هم وجود داشته است؛ کما‌اینکه ایدئولوژی مارکسیسم هم از آن سرشار است. از‌این‌رو می‌توان این‌طور برداشت کرد که این واژه همیشه توانسته که توده‌های مردم را با خود همراه سازد و یکی از مطالبات جدی انقلاب‌های مردمی ‌در طول تاریخ بوده است‌ کما‌اینکه یکی از دلایل اصلی وقوع انقلاب اسلامی را می‌توان تحقق عدالت، این مطالبه تاریخی و فراموش‌نشده ملت ایران دانست. از‌این‌رو این واژه و معنایی که در دل آن نهفته است، هیچ‌گاه رنگ نباخته است. هرچند گاهی هم دستاویز گروه، جریان و یا افرادی قرار گرفته تا به نوعی با همراه‌سازی مردم به اهداف خود نائل آیند.

عدالت و انقلاب اسلامی

بی‌شک یکی از ارکان اصلی وقوع انقلاب اسلامی مساله عدالت بوده است. این واژه هرچند در ادبیات سیاسی چهره‌ها و شخصیت‌های دهه‌های 50 و 60 وجود دارد و نوع اقتصاد بسته و کاملا دولتی دهه 60 را می‌توان یکی از مصادیق رفتار دولت‌های بعد از انقلاب در راستای تحقق عدالت دانست، اما پس از رحلت حضرت امام‌خمینی‌(ره) و برجسته‌شدن مساله توسعه و بازسازی جنگ در دوران هاشمی‌رفسنجانی و شکل‌گیری طبقه‌ای از بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها در بدنه اجرایی و مدیریتی کشور تا حدودی به فراموشی سپرده شد. این فراموشی با روی کار‌آمدن دولت خاتمی و برجسته‌شدن مساله توسعه سیاسی و مقدم‌دانستن آن بر توسعه اقتصادی ادامه پیدا کرد. اما پیروزی نیروهای دست راستی که بعدها نام «اصولگرایی» را بر خود نهادند، مجددا مساله عدالت را در جامعه عمده کرد. در تحلیل پیروزی نیروهای انقلابی، گرایش به عدالت و شعارهایی که به نوعی حرکت به سوی آن بود سهمی ‌اساسی دارد. «آوردن پول نفت بر سر سفره مردم» هرچند شعار بسیار عامه‌پسندی بود، اما نشان از رفتارهایی ناظر برای تحقق عدالت بود. مسکن مهر، یارانه‌ها، سهام عدالت و... نشانه‌های دیگری از تلاش‌های دولت‌های نهم و دهم جهت محقق‌کردن عدالتی بود که توانسته بود با آن پیروز شود.

احمدی‌نژاد‌؛ مدیر اجرایی که دوست دارد ایدئولوگ باشد!

طی پژوهشی که جناب دکتر اخوان کاظمی ‌انجام داده‌اند و آن را در کتاب ارزشمند «نقد و ارزیابی گفتمان‌های اجتماعی- سیاسی مطرح در جمهوری اسلامی» به چاپ رسانده‌اند؛ عدالت مساله اصلی و شخصی احمدی‌نژاد و دولت‌های نهم و دهم بوده است. در این پژوهش بسیاری از نطق‌ها، سخنرانی‌ها، نامه و دیدگاه‌های آقای احمدی‌نژاد مورد بررسی گفتمانی قرار گرفته‌اند و واژه عدالت یکی از عمده‌ترین مسائلی است که وی به آن اشاره کرده است. نکته حائز اهمیت این است که احمدی‌نژاد رئیس دولت‌‌‌ «عدالت‌محور» شد اما او و یاران وی ایجاد‌کننده گفتمان عدالت نبوده‌اند. این گفتمان در بستر تاریخی ایران وجود داشت و مختصات آن در انقلاب اسلامی معین شده بود. از‌این‌رو احمدی‌نژاد بیش از اینکه ایدئولوگ باشد، مفسری است که مختصات جدیدی از این گفتمان را نمایان کرده است. در واقع یکی از درگیری‌ها و نقاط افتراق اصولگرایان با احمدی‌نژاد-او هیچ‌گاه خود را اصولگرا ننامید- نوع تفسیر آنها از مساله عدالت است. این واژه همیشه متولیان زیادی در میان اصولگرایان داشته و هرکسی به اندازه توان خود در‌صدد بوده است که بخشی از آن را اجرا نماید‌ کما‌اینکه احمد توکلی و یاران او «سازمان دیده‌بان شفافیت» را راه‌اندازی کرده‌اند که هدفش مبارزه با فساد سیستمی ‌و در کلان ماجرا تحقق عدالت است.

چرا احمدی‌نژاد دوست دارد او را عدالت‌خواه بدانند؟

در خطوط بالا اشاره شد که مساله عدالت و تحقق آن ریشه در تاریخ این کشور دارد و یکی از مسائل عمده ملت ایران بوده که هیچ‌گاه محقق نشده است. در انقلاب اسلامی یکی از دال‌های پیرامونی بوده است و احمدی‌نژاد با عملکرد خود آن را در جامعه عمده کرد و با اقداماتی همچون یارانه‌ها، مسکن مهر، سهام عدالت و... مختصاتی مشخص از آن ارائه کرد و همین دست تلاش‌ها بود که رای نزدیک به 25 میلیون را برای او فراهم آورد.

در واقع گفتمان عدالت بر خلاف اصلاحات که همیشه آکادمیک و نخبگانی بود و به همین دلیل هم تسریع آن در جامعه سخت و زمان‌بر شد، می‌تواند توده‌های مردم را به سرعت در کنار هم قرار دهد. باتوجه به اینکه احمدی‌نژاد هیچ‌گاه خود را وابسته به جریان اصولگرایی ندانسته و مرز‌بندی شفافی هم با جریان اصلاحات در کشور دارد، می‌توان این‌طور بیان کرد که استراتژی وی این است که با سر دست‌گرفتن مساله عدالت برای خود و هدفی که در نظر دارد بدنه اجتماعی ایجاد کرده و در تلاش است که «جریان سوم» را در کشور بنا نهد. چند ویژگی مهم در واژه عدالت وجود دارد که به احمدی‌نژاد برای هدفی که دارد کمک می‌کند:

1. شعار عامه‌پسند و محقق‌نشده تاریخی ایران است

2. ایجاد دوگانگی و غیریت با فسادو به نوعی بستر مبارزه فراهم می‌کند

3. توان دو‌قطبی‌کردن جامعه را دارد

4. امکان تعمیم به خارج از مرزهای جغرافیایی در دل آن وجود دارد.

از‌این‌رو او در تلاش است که به هر نحوه ممکن خود را تنها مجری تحقق عدالت در کشور نشان دهد و چون عدالتخواهی مرزبندی‌های سیاسی را به‌راحتی در هم می‌شکند این امکان را به او و یا هر فرد و جریان دیگری می‌دهد که نیروهای اجتماعی را فارغ از نگاه سیاسی شان در کنار خود جمع ‌کند. نباید فراموش کرد که بسیاری از حامیان مذهبی او بر این باور بودند که دو دولت نهم و دهم در واقع در حال زمینه‌سازی برای تحقق ظهور حضرت ولیعصر (ا‌رواحنا له‌الفدا) است و همین هم تشدید‌کننده مساله عدالت شد. از طرفی دیگر و بر‌اساس منجی‌گرایی که در میان حامیان این جریان وجود داشته و دارد، بحث بیداری انسانی و مساله مدیریت جهانی مستضعفین هم مطرح شد و بهترین محرکی که می‌تواند توده‌های مردم را چه در خارج و چه در داخل با خود همراه سازد مساله عدالت است‌ کما‌اینکه یکی از ویژگی‌های شعار «عدالتخواهی» قابلیت تعمیم آن به خارج از مرزهای جغرافیایی است.

ناگفته نماند که محبوبیت احمدی‌نژاد در میان کشورهای منطقه و سایر کشورهای جهان سوم به مراتب بالاتر از سایر روسای‌جمهور ایران است و او تنها کسی است که پس از پایان ریاست‌جمهوری خود در چند نشست آکادمیک و عمومی در کشورهایی مثل ترکیه حضور پیدا کرد و در جمع مردم این کشورها صحبت ‌نمود.

بنابراین به نظر می‌رسد ‌احمدی‌نژاد در تلاش است که جریانی در کشور به وجود آورد که مرزبندی شفافی با اصولگرایان و اصلاح‌طلبان خواهند داشت و بهترین محرک برای شکل‌گیری بدنه اجتماعی این جریان هم مساله عدالت و عدالتخواهی است که این امکان را به او خواهد داد نوعی دو‌قطبی (عدالتخواهان و غیر‌عدالتخواهان، حکومتی‌ها و مردم‌) در کشور ایجاد کنند که متخصص این کار هم هست و به نوعی مردم را مقابل ساختارهای نظام قرار دهد. او خواسته و یا ناخواسته این کار را انجام می‌دهد. تکرار مداوم «دولت پاکدستان» هم در‌همین‌راستا قابل تحلیل است. در واقع احمدی‌نژاد در تلاش است که با شعارهایی از این دست خود را از فسادهای‌ ایجاد‌شده در سیستم اجرایی کشور برهاند و بقایی هم بازیگر اثبات این مساله شده است.

چرا احمدی‌نژاد بست نشسته است؟

اشاره شد که احمدی‌نژاد دوست دارد تنها مجری و بدیل عدالت باشد. بر همین مبنا نمی‌تواند آلترناتیو دیگری را برای احقاق عدالت تحمل نماید.

بر‌اساس ساختار کشور، قوه‌قضائیه مسئول مبارزه با فساد و برخورد با آنها و به نوعی مجری عدالت است. بر‌همین‌اساس می‌توان تنش‌های ایجاد‌شده بین او و رئیس قوه‌قضائیه را تحلیل کرد. البته در رفتارهای احمدی‌نژاد همیشه فرد و ساختار همسان و یکسان دیده می‌شوند. رفتارهای او و صحبت‌هایی که اخیرا در بست‌نشینی خود در حرم عبدالعظیم حسنی‌(ع) - این بارگاه همیشه محل بست‌نشینی‌های تاریخی مردم ایران از انقلاب مشروطه به بعد بوده است بنابراین انتخاب آن هوشمندانه است و به نوعی حرکت‌های بزرگی از آنجا شکل گرفته است-عنوان کرده که همگی نشان از به مبارزه‌طلبیدن ساختار قوه‌قضائیه است و شخص آیت‌الله آملی‌لاریجانی تنها یک دستاویز و بهانه شده است. بنابراین می‌توان این‌طور بیان کرد که در استراتژی احمدی‌نژاد او باید بتواند با مساله عدالت زمینه‌های شکل‌گیری جریان سوم در کشور را ایجاد نماید و یکی از تکنیک‌های لازم برای این کار هم ‌بی‌اعتبار سازی‌ قوه‌قضائیه به‌عنوان مجری مبارزه با فساد و بسط عدالت ‌ا‌ست.

از‌این‌رو تخفیف رفتارهای او به درگیری‌های شخصی بین رئیس قوه‌قضائیه دقیق نیست. بست‌نشینی احمدی‌نژاد خط‌کشی پر‌رنگ بین جریان‌ها و ساختارهای سیاسی مردم است. او در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 هم به همین روش پیروز شد و این قبیل رفتارها برای او نوستالژیک است. این کار او شبیه رفتار دکتر مصدق است که در زمان نخست‌وزیری و تنش بین قوه مقننه به میان مردم آمد و گفت که مجلس همین‌جاست. حالا شاید احمدی‌نژاد دوست دارد به میان مردم برود و بگوید: «حکومت همین‌جاست.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۱۲
رضا حیدری

این مطلب برای «هفته نامه مثلث» نگاشته شده است.

مواضع اخیری که آقای ترامپ در خصوص مواجهه مستقیم با ایران در پیش گرفته است تازگی ندارد. می توان سبقه این رفتارها را در جورج بوش پسر هم دید؛ زمانی که تهران با شعار «گفتگوی تمدن ها» به دنبال تنش زدایی بود اما از سوی امریکا «محور شرارت» نام گرفت.

در واقع با کمی تسامح می توان اینطور بیان کرد که هرگاه دولت و یا جریان غربگرا در ایران بر سرکار بوده است و با خوشبینی تمام سعی بر آن داشته است که خود را به اروپایی ها و امریکا نزدیک کند، سیاست ها به گونه ای پیش رفته که موجب بیش از پیش بلند شدن دیوار بی اعتمادی بین دو کشور شده است.

سید محمد خاتمی بسیار بیشتر از دولت اول روحانی به اروپایی ها خوشبین بود و سعی داشت که به نحوی تنش های سیاسی بین دو کشور را کاهش دهد. این تلاش با مذاکره و رایزنی در خصوص برنامه هسته ای ایران به صورت جدی آغاز شد اما به تعبیر هوشنگ امیر احمدی هیچ کاری از پیش نبردند. او در گفتگو با خبرگزاری دانشجو در این باره گفت است:«آن‌ها در آن سال پیشقدم شدند و گفتند ما این مسئله را حل خواهیم کرد. سه نفر فرستادند سعدآباد و در آخر هم هیچ غلطی نتوانستند انجام دهند. این روند ادامه داشت تا به مذاکرات اخیر و برجام رسید»

نهایتاً حسن روحانی با همین نگاه خوشبینانه برجام را به ثمر رساند و روزنامه شرق آن روزها در حمایت از تیم مذاکره کننده تیتری ماندگار انتخاب کرد:«امضای کری تضمین است» که نشات گرفته از خوشبینی مفرط دولت مردان ایرانی به طرف های غربی بود.

البته نا گفته نماند که عموم مردم نیز از این توافق حمایت کردند. جدای از بحث های حقوقی و نقد های جدی که به برجام وارد شد، افکار عمومی ایران همیشه گزینه مذاکره را انتخاب کرده اند و حامی اقدام دولت بودند. ایرانیان نیز تا پیش از روی کار آمدن دولت جمهوری خواه امریکا با نگاه مثبت به برجام می نگریستند. کما اینکه ابراهیم موسوی محقق «مرکز مطالعات مریلند» و مدرس دانشگاه تهران هم گفته ایران‌ها به برجام امیدوارند و نسبت به آن خوشبین هستند.

لذا این خوشبینی تا پیش از روی کار آمدن جمهوری خواهان وجود داشت. اما این نگاه و به خصوص پس از روی کار آمدن دولت ترامپ رو به افول است. نحوه سیاست ورزی وی و صحبت های اخیری که او علیه ایران ایراد کرده است موجب بی اعتمادی جامعه ایران به امریکا شده است. طبق گزارش مرکز «مطالعات بین‌المللی و امنیتی» دانشگاه مریلند ایرانی ها پیش از روی کار آمدن ترامپ 62 درصد از برجام حمایت می کردند و این عدد پس از انتخاب وی با کاهش محسوسی به 55 درصد رسیده است

در همین باره آسوشیتدپرس گزارش جالبی منتشر کرده است. این خبرگزاری بین المللی در گزارش خود آورده است که در سپتامبر 2015 نتیجه یک نظرسنجی تلفنی مرکز "ایران پل" در تورنتو کانادا نشان داد 45 درصد از ایرانی ها به پایبندی آمریکا به تعهداتش در قبال برجام اعتمادی نداشتند. اما در سپتامبر سال جاری نتیجه نظرسنجی مشابه تلفنی این مرکز نشان می دهد این رقم به 77 درصد رسیده است.

«امیر فرمانش» رییس مرکز نظرسنجی "ایران پل" در این باره به آسوشیتدپرس گفته است: «بی اعتمادی به آمریکا در نظرسنجی ها به نحو قابل ملاحظه ای افزایش یافته است».

البته رفتارهای اشتباه ترامپ محدود به این مسئله نمانده است. وی در بسیاری از مسائل ایران را به چالش کشیده است. اولین اقدام جدی وی اجرای قانون محدودیت صدور ویزا (ایسا) بود که موجی از انتقادات را روانه کاخ سفید کرد. این رفتار او ایرانیان را به چالش کشید و بر بی اعتمادی امریکا افزود. امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسائل امریکا همین موضوع را تایید می کند و معتقد است که این قبیل رفتارها ایرانیان را تحریک می کند. او در گفتگو با ایلنا گفته است:« ممکن است عموم مردم ایران از گفتمان رسمی که در خصوص مواجهه با آمریکا وجود دارد، همراه نباشند و از آن حمایت نکنند یا دغدغه‌ای نسبت به آن مسئله وجود نداشته باشد ولی این اقدام ترامپ آن دسته از جامعه ایرانی را هم که به گفتمان رسمی نسبت به آمریکا همراهی نداشته‌اند، علیه دولت آمریکا تحریک می‌کند»

در واقع سیاست های اشتباه امریکا در 40 سال گذشته کاملاً موجب همگرایی گروه های مختلف در جامعه ایران شده است. می توان این ادعا را داشت که قبل از توافق جامع هسته ای بخشی از جامعه ایران واگرا و به سمت غربی ها تمایل داشتند و اساس این رفتار هم بر خوشبینی استوار بوده است. اما پس از رفتارهای اخیر دولت امریکا این امیدها هم رنگ باخته است و نگاه به درون بیش از پیش شده است. و مسئله وحدت سیاسی پررنگ تر شده است.مصداق این رفتار را می توان در حملات اخیر امریکا به سپاه پاسداران شاهد بود که گروه های سیاسی و اجتماعی مختلف در حمایت از این نهاد موضوع گیری کردند.

20 مهر ماه سال جاری هم خبرگزاری آسوشیتدپرس با انتشار گزارشی میدانی از کوچه و خیابان های تهران با مردم این شهر درباره تهدید رییس جمهور آمریکا به لغو برجام گفتگو کرده و نظر آنها را در این باره جویا شده است. این خبرگزاری در گزارش خود آورده است که:«آنها (مردم تهران) می گویند تهدیدهای اخیر دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا مبنی بر لغو برجام کاملا شعارهای ضد آمریکایی مردم ایران در نزدیک به 4 دهه گذشته از جمله درباره عدم اطمینان به آمریکا را تایید می کند»

اخیراً در میزگردی که رادیو بین الملل الجزایر در برنامه ای با عنوان' منتهی السیاسه' برگزار کرد؛ «بکیس» کارشناس آن برنامه بر همگرایی ایرانیان پس از لفاظی های ترامپ صحه گذاشت. او در این برنامه رادیویی گفت:« این سخنان او به نفع ایران تمام شد و نه آمریکا؛ نخستین نتیجه ای که این سخنان ترامپ در پی داشت، تقویت اتحاد و همبستگی مردم ایران بود ... این ها باعث همبستگی و اتحاد بیشتر مردم ایران می شود و به آن ها ثابت می کند که دولت آمریکا آن ها را هدف قرار داده است و به هیچ عنوان به فکر منافع مردم ایران نیست»

این رویکرد پس از عربی خواندن خلیج فارس بیش از پیش شده است و با موج شدیدی از واکنش های ایرانیان در فضای مجازی رو به رو شد، به نحوی که ایرانیان با ثبت بیش از 3.5 میلیون نظر زیر آخرین پست ترامپ علاوه بر اعتراض شدید به مواضع او رکود جدیدی هم در فضای مجازی و حملات کامنتی به نام خود ثبت کردند.

این روزها کمتر ایرانی و یا سیاست مداری است که با عینک خوشبینی، سیاست های اخیر دولت امریکا را نگاه کند. هرچه که هست، رفتارهای ترامپ همانند جورج بوش برای ایرانیان بسیار آشناست و موجب شده است که احساسات ضد امریکایی به نحوه قابل توجهی افزایش پیدا کند رفتاری که محمد جواد ظریف را هم به واکنش وا داشت. او در مصاحبه‌ای که در تهران با شبکه «سی‌بی‌اس» انجام شده، گفت: «دیگر هیچ‌کس به هیچ دولت ایالات متحده اعتماد نخواهد کرد». ترامپ ناآگانه نقش بسیار پررنگی در وحدت ایرانیان دارد. کاری که شاید هیچ رسانه ای توان آن را نداشته باشد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۰۹:۰۵
رضا حیدری

در بیانه‌ای که وزارت دارایی آمریکا همزمان با سخنرانی ترامپ منتشر کرد نشان می‌دهد که اجرای قانون «کاتسا» سپاه به عنوان یک گروه تروریستی شناسایی شده است. طبق قوانین امریکا سازمان‌ها و گروهای خارجی را می‌توان به دو صورت به عنوان گروه تروریستی معرفی کرد. اولی که مشهورتر است، فهرست گروه‌های تروریستی (FTO) است که توسط وزارت امورخارجه معرفی می‌شود و دیگری بر اساس دستور اجرایی است که بلافاصله پس از حملات یازده سپتامبر و به وسیله بوش ابلاغ شد که به «دستور اجرایی ۱۳۲۲۴» شناخته می‌شود. 

قانون کاتسا در چهارچوب همین دستور اجرایی که مختص گروه‌های تروریستی است،خواهان تحریم سپاه پاسداران شده بود. لازم به توضیح است که ترامپ می‌توانست با استفاده از اختیارات ریاست جمهوری این بخش از قانون کاتسا را معلق کند، اما به رغم هشدار مکرر مقامات ایران و فرمانده هان سپاه تصمیم به اجرای آن گرفت.

هرچند مقامات بلند پایه نظامی و دیپماتیک تهران نسبت به تحریم سپاه و یا تروریستی خواندن این نهاد موضع گرفتند، اما از منظر حقوق بین الملل تحریم نهادی نظامی که بر اساس قانون اساسی ایران جزء نیروهای رسمی کشور است بسیار تعجب برانگیز است.

این رفتار تعجب بسیاری از کارشناسان داخلی را برانگیخت. کرباسچی دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی را در این باره در گفتگویی که با خبرگزاری دانشجو داشته است گفته: «اینکه کشوری نهاد نظامی سایر کشور‌ها را تحریم و متهم به اقدامات تروریستی کند بی سابقه است و اقدامی غیر عادی محسوب می‌شود».

از این منظر بخشی از تحریم کاتسا مغایر با قوانین بین المللی است و رفتار تعجب برانگیز خوانده می‌شود. هرچند امریکایی‌ها در دوره دوم دولت احمدی نژاد بانک مرکزی کشور را تحریم کردند که تا آن زمان سابقه نداشت لذا این سری اقدامات مسبوق به سابقه بوده است.

اما به نظر میرسد که امریکایی‌ها در تحریم سپاه به صورت بلند مدت و هوشمندانه رفتار می‌کنند. می توان اینطور گفت که امریکا با همکاری شرکای اروپایی خود به دنبال آن است که نوک پیکان تحریم‌ها را از حوزه بین الملل به داخل ایران بکشاند. اولین نشانه این کار را هم فشار بر ایران به منظور پذیریش و عضویت ایران در سازمان FATF دانست.

هرچند این سازمان در شاکله بسیار مطلوب به نظر می‌رسد، اما بسیاری از کارشناسان داخلی بر این باورند که مبارزه با پول شویی (که هدف اصلی شکل گیری این سازمان بین دولتی است) به منظور تحت فشار قرار دادن نهادهای چند وجهی همانند سپاه است و آن‌ها با درگیر کردن ایران و عضویت ایران به نوعی در حال مشروعیت سازی داخلی برای تحریم نهادهای درونی کشور هستند.

لذا تحریم‌های امریکایی‌ها را باید به صورت یک منظومه پیچیده، هوشمند و بلند مدت دید-لطفاً این متن بدور از تئوری توهم توطئه خوانده شود- و این رفتار غربی‌ها کاملاً مخالف دیدگاه ساده انگارانه سیاست مداران ایران است که پس از چهل سال هنوز نتوانسته اند رفتار فرش گونه در سیاست خارجی و با هوشمندی خاص از خود نشان دهند.

 امریکایی‌ها بسیار هوشمند و با روزنه‌ای که برجام ایجاد کرده است به دنبال آن است که ایران به خود تحریمی برسد و برای پیشبرد این کار نیز متاسفانه بخشی از نیروی اجرایی و غرب گرای کشور که در این چند ساله پول، امکانات و رسانه در اختیار دارد به پیشبرد آن کمک خواهند کرد.

تحریم سپاه در چند حوزه ما را با چالش مواجه خواهد کرد. باید دقت داشت که این نهاد مجموعه‌ای نظامی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی است و در هر چهار حوزه نیز به صورت فعال حضور دارد؛ لذا این بخش از تحریم کاتسا که بنابر دستور اجرایی ۱۲۳۲۴ سپاه را به عنوان یک نیروی تروریستی به رسمیت شناخته است. اگر پیش فرض‌های فوق را بپذیریم می‌توان این هدف امریکایی‌ها را اینطور تحلیل کرد.

۱ -آن‌ها به دنبال این هستند که با تحریم سپاه از همکاری سایر شرکت‌های بزرگ ایران با این نهاد جلوگیری کنند. اولین تلاش آن‌ها سعی در اجرای قانون FATF بود که به اندازه کافی از سوی کارشناسان داخلی نقد و تحلیل شد. هرچند دولت مدعی است که آن را اجرا نمی‌کند و متوقف شده است، اما برخی از منابع از اجرای حداقلی آن در برخی موسسات و بانک‌ها خبر می‌دهند. نباید فراموش کرد که بخش اقتصادی سپاه بسیار بزرگ است. حضور فعال قرارگاه «خاتم الانبیاء» در عمران و آبادانی کشور و شرکت‌های صنایع سنگین «مپنا» آنقدر گسترده هست که بعید است شرکت‌های کوچک و بزرگ اقتصادی ایران با آنها کار نکرده و یا نکنند از این رو تحریم تروریستی سپاه ما را دچار «خوددرگیری» می‌کند.

۲ -بخش قابل توجهی از بعد امنیتی و نظامی سپاه خارج از مرزهای ایران قرار داد و بعد از ۴۰ سال بدل به سرپنجه‌های قدرتمند ایران در منطقه شده است. امروز شاهدیم که چطور سرمایه گذاری نخبگان نظامی سپاه پاسداران در کشورهای منطقه ایران را در دریای متلاطم منطقه آرام نگاه داشته است و کشور با هزینه‌های سرسام آور جهت تامین امنیت خود مواجه نیست؛ لذا تحریم این نهاد کشورهای همانند عراق، سوریه، افغانستان و لبنان را نیز با چالش مواجه می‌کند. چرا که حضور نهادی که از سوی امریکا به عنوان تروریست شناسایی شده است می‌تواند آن‌ها را با مشکلاتی مواجه کند. این چالش قطعاً قدرت چانه زنی ایران در منطقه را متاثر از خود خواهد کرد.

اساساً سپاه امروز بیشتر موتور توسعه کشور است. اگر دولت‌ها بتوانند درست از ظریفت عظیم این نهاد استفاده کنند می‌تواند در زمینه‌های صنعتی و اقتصادی سرعت بیشتری به پیشرفت کشور دهند. هرچند هنوز با بی مهری هایی مواجه است و در انتخابات هم شاهد بودیم که با عنوان دولت با تفنگ خطاب شد.لذا تحریم سپاه بسیار هوشمندانه است چرا که ابتدائاً مانع از توسعه ظرفیت‌های بین المللی این نهاد خواهد شد. از سوی دیگر تحریم‌ها را به دل ساختارهای داخلی ما خواهد کشاند و از طرفی می‌تواند بازیگری ما در منطقه را متاثر از خود نماید.

در مجموع باید عاقلانه و با حساسیت تومان با نگرانی رفتار امریکایی‌ها را رصد کرد. به نظر میرسد که این تحریم بسیار خطرناک‌تر از آن چیزی است که گفته می‌شود.

پینشهاد می‌شود برای جلوگیری از تبعات این تحریم که شاید در ۱۰ سال آینده دامن گیر ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی ما شود دولت فعلی تدابیری بیاندیشد. 

می‌توان بخش افتصادی و تولیدی سپاه همانند قرارگاه خاتم و سایر زیر مجموعه‌های آن را به صورت رسمی با حفظ اختیارت فرماندهان به ساختار رسمی و قانونی دولت اضافه کرد. برای مثال می‌توان وزارت جهاد که سال‌های نه چندان دور در اختیار سپاه بود و در دوره خاتمی از آن‌ها گرفته و در وزارت کشاورزی ادغام شد مجددا به سپاه بازگردد.

 کما اینکه بخش قدس سپاه نیز در وزارت خارجه به صورت اسمی اضافه شود. این در هم تنیدگی می‌تواند مانع از اعمال تحریم‌های بین المللی شود. برای مثال اگر سپاه وزارت جهاد را در اختیار داشته باشد و در این قالب فعالیت کند امریکایی‌ها نخواهند توانست شرکت‌های داخلی را به دلیل همکاری با یک وزارت خانه دولتی تحت فشار قرار دهند.

البته دولت می‌تواند شرکت‌های اروپایی (بخصوص نفتی) را به همکاری با سپاه وادار کند. این امر موجب می‌شود که ریسک همکاری پایین آمده، شرکت اروپایی در تبعات منفی احتمالی شریک و به نوعی تحریم‌های امریکا نیز بی ارزش شود.

علی ایحال دولت باید این دست مسائل را ساده نگیرد چرا که ذهن اروپایی‌ها و امریکایی‌ها در زمینه تحریم‌ها بسیار پیچیده است و ۴۰ سال گذشته این را تایید می‌کند.

منتشر شده در:

خبرگزاری دانشجو

هفته نامه مثلث

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۰۸:۵۹
رضا حیدری

این مطلب برای «روزنامه افکار»نگاشته شده است





حسن روحانی دوره دوم ریاست جمهوری خود کارش را با خلف وعده آغاز کرده است. او قول داده بود که سن کابینه را پنج سال کاهش دهد و زنان را نیز به کابینه راه دهد اما بعد معرفی اعضای جدیدکابینه، میانگین سنی یک سال از دولت گذشته پیرتر شد و زنان را هم ترجیح داد که نباشند تا رکورد پیرترین کابینه بعد از انقلاب باز هم به او برسد.

البته انتظار می رفت که تغییر قابل توجهی در کابینه رخ ندهند و این امر بیش از آنکه نشات گرفته از روحیه محافظه کارانه روحانی باشد ناشی از حلقه بسته مدیریتی است که از دهه هفتاد و دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی شکل گرفته است. این حلقه بسته مدیریتی آنقدر نامطلوب بود که بعدها اصلاح طلبان یکی از دلایل گذار و تقابل جدی خود  از هاشمی را همان معرفی کردند.

روحانی در انتخابات بسیار آوانگارد بود. موضوعات بسیاری را به چالش کشید و صد البته وعده های زیادی هم داد. انتظار حامیان روحانی در حوزه سیاسی این بود که کابینه آیینه ای از همان حرف ها باشد. اما امروز آن صحبت های پر شور روحانی فقط حرف ماند تا یکی از محافظه‌کارترین کابینه های بعد از انقلاب را با هم ببینیم

اما در پس این کابینه پیر و البته محافظه کار چی چیزی می تواند باشد؟

قطعاً می توان برای این موضوع تحلیل های متعددی ارائه کرد، اما کارشناسان سیاسی در همان کوران مناظرات می دانستند که دور دوم هر دولتی زمان ریسک های بزرگ نیست و هیچ رییس جمهوری سعی نخواهد کرد بیش از ساختارهای قانونی کشور باشد. روحانی نیز این را به خوبی میدانست که برای بازیگری بهتر در آینده سیاسی کشور نیازمند رای بیشتر است. 23 میلیون رای همان وزنه قابل تاملی است که وی را می تواند در دریای متلاطم سیاست ایران نگه دارد. عرصه ای که هنوز بسیار پر هیجان است و در همین هیجانات تمامی رییس جمهورهای سابق با نگاه طعنه آمیز مواجه هستند و محبوب سیستم سیاسی کشور نیستند. قوه قضائیه با بدبینی آنها را می نگرد و عمر سیاسی آنها در ساختارهای قانونی پایان یافته است

روحانی اینها را دیده است و میداند که قدرت او هیچگاه بیشتر از ساختارها قانونی کشور نیست. این نکته نیز کاملا هویداست که بر خلاف احمدی نژاد و خاتمی که هر دوی آنها به دلیل داشتن گفتمان مستقل سیاسی توانسته اند جریان اجتماعی حامی خود ایجاد کنند هرگز نتوانسته است در این راه قدم بردارد. او خواسته و یا ناخواسته یک تکنوکرات بافی مانده است.

حسن روحانی دوست دارد رفتار سیاسی به مانند هاشمی رفسجانی (شاید همان کسی که دهه شصت به او مشق سیاست کرد) داشته باشد. بزرگ بماند و بیش از آن که جریان ایجاد کند آن را خط دهد. از این تمایل «فاطمه هاشمی رفسنجانی» نیز در گفتگو با «روزنامه فرهیختگان» پرده برداشت. او معتقد است که روحانی نخواهد توانست به اندازه هاشمی قد بکشد و می گوید:« آقای روحانی نمی‌تواند جا پای آقای هاشمی بگذارد، چون اصلا نه تفکر آقای هاشمی را دارد و نه شجاعت ایشان را دارد» [1]

 «امیر محبیان» هم بر همین اعتقاد است که روحانی میل دارد که شبیه هاشمی باشد. و اشاره می کند که سعی خواهد کرد دچار سرنوشت روسای جمهور قبلی نشود.

 او در گفتگویی که با «خبرگزاری دانشجو» داشت عنوان کرده است که: خانواده آیت الله هاشمی انتقاداتی جدی به روحانی دارند. آن‌ها انتظار دارند که روحانی تا أبد زیر سایه هاشمی بماند؛ این منطقی نیست؛ قطعا روحانی هاشمی را تحسین می‌کرد ولی قصد ندارد همیشه زیر سایه هاشمی بماند ضمن آن که قصد هم ندارد از روی سرمشق روسای جمهور قبل که به حاشیه رانده شدن از سیاست است؛ رونویسی کند. او می‌خواهد جانشین هاشمی باشد نه مدیون دایم العمر [2]

از این رو تعیین این کابینه محافظه کار بیش از آنکه نشئات گرفته از محدودیت ها باشد، توجیهی که اسحاق جهانگیری در توییتر به آن اشاره کرد؛ می تواند تلاشی باشد برای تداوم حضور حسن روحانی در ارکان سیاسی کشور. روحانی اصلاً تمایل ندارد که از ساختار سیاسی کشور ترد و یا حذف شود!

روحانی به وضعیت پیشینیان خود نگاه کرده است. مرحوم هاشمی تا روز وفات مورد وثوق بسیاری نبود. خاتمی پس از خطای فاحش سیاسی در فتنه 88 ترد شد و احمدی نژاد با طعنه هر دو جریان مواجه شده است. از این رو میدان برای او خالی است. چرا خود را اسیر چالش ها کند؟ او دوست دارد بازیگر میان میدان باشد تا قهرمان بازنشسته میان سکوها!

این روزها روحانی دیگر آن شیخ دیپلمات نیست؛ ردای بلند تر و بزرگ تری به تن کرده است. او رییس جمهوری است که می خواهد بعد از سال 1400 هم سیاست ورز بماند؛پس چرا خود را با ساختارها گلاویز کند و چرا خود را با چالش های مواجه نماید که پیش از او سه رییس جمهور را به حاشیه برده است؟

روحانی راهنمای چپ زده اما گردش به راست کرد. او به جریان راست بیش از پیش نیز متمایل خواهد شد. از این رو باید گفت که هیچ گاه انتظارات اصلاح طلبان برآورده نخواهد شد. او اکنون یک مرد 23 میلیونی است!

شاید او این شعار را داشته باشد که «محافظه کار باش اما زنده بمان»



[1] گفتگو با فاطمه هاشمی رفسنجانی. ( 17 مرداد 1396 ) . فرهیختگان. شماره 3025 . صفحه 3 .

[2] مصاحبه امیر محبیان با خبرگزاری دانشجو  کد خبر: 626878

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۵
رضا حیدری

این مطلب برای «خبرگزاری دانشجو» نگاشته شده است



«امضای کری تضمین است» این تیتر روزنامه شرق در روزهای توافق هسته‌ای با کشورهای ۵ + ۱ بود. حال و روز سایر روزنامه‌ها و سایر رسانه‌های حامی دولت نیز به همین سبک و سیاق بود. «اطمینان تهران از اجرای برجام»، «جشن هسته ای»، «تحریم رفت» و... عناوینی است که در رسانه‌های حامی دولت نقش بسته و همه خوشحال از یک توافق با کشورهای اروپایی بودند.


اما مجلس وضع دیگری داشت. برخی از نمایندگان اصولگرا همانند زاکانی، توکلی، نادران، زارعی که جناح راست مجلس را پیکره بندی کرده بودند بدبینانه به توافق هسته‌ای می‌نگریستند و از این رو کمیسیون ویژه بررسی برجام را شکل دادند و از کارشناسان و مذاکره کنندگان سابق و جدید خواستند که نظراتشان را در این باره ابراز کنند. شاید به یاد ماندنی‌ترین تیتر را روزنامه سیاسی آفتاب یزد که به جریان چپ تعلق دارد انتخاب کرد. آنجایی که به نقل از ظریف نوشته بود که تحریم‌ها لغو می‌شود و از قول سعید جلیلی دیپلمات ارشد سابق نوشت که تحریم‌ها لغو نمی‌شود. 

تیتر این دو روزنامه قطعا به یادماندنی خواهند بود. آنقدر به یادماندنی که چندی پیش حساب توییتری سعید جلیلی به بهانه تحریم s_ ۷۲۲ امریکا صفحه اول آن روزهای آفتاب یزد را که به نقل از او ناامیدانه تیتر زده بود تحریم‌ها لغو نمی‌شود را بازنشر داد و طعنه‌ای به حامیان رسانه‌ای دولت زد که «حالا تحریم‌ها لغو شد یا نه» و به اصطلاح دید که حق با ما بود!

برجام خوب یا بد یک سند بین المللی و مورد تایید کشور است، اما آنچه که اهمیت دارد نحوه رفتار ما با اروپایی‌ها در مذاکرات است. سوال‌های متعددی بی پاسخ مانده است و دولت به عنوان متولی توافق هسته‌ای به آن پاسخ نداده است. 


اینکه چرا دولت بدون مشورت و هماهنگی‌ها لازم با تیم سابق رویه‌ای کاملاً متفاوت‌تر و خلاف آن‌ها را پیش برد؟ چرا تیم مذاکره کننده هسته‌ای در انعقاد توافق عجله نمود و چرا از ابتدا کار به دلیل فنی بودن ابعاد ماجرا کارشناسان صنایع هسته‌ای در تیم وجود نداشتند


بعد برجام بود که در یک فضای هیجانی دولت این ادعا را طرح کرد که می‌توان برجام را به عنوان یک الگو در دستور کار قرارداد و همان گونه که مسئله هسته‌ای با آن جمع بندی شد این الگو را به سایر مسائل منطقه‌ای هم سرایت داد. الگوی که مبنای تمام آن بر مذاکره است. در همان ابتدا نیز کارشناسان بر این باور بودند که این مدل هنوز کارایی خود را نشان نداده است و نمی‌توان از آن به عنوان مدل استفاده کرد؛ چرا که به جز دیالوگ هیچ ابزار فشار دیگری برای ایران ندارد. 

حال که دولت اولین روزهای کاری خود را پشت سر می‌گذارد شاید بخواهد ادامه همان مسیر را در منطقه پی گیری کند و برجام‌های ۲ و ۳ را در دستور کار خود قرار دهد اقدامی که هنوز هم اساتید و کارشناسان روابط بین الملل به آن نقد‌های جدی دارند

دکتر محسن شفیعی مدرس دانشگاه برجام را که مبتنی بر مذاکره است را مدل مناسبی برای حل مسائل منطقه‌ای نمی‌داند و معتقد است که «مذاکره صرف به هیچ وجه تامین کننده منافع ملی ما نیست» و برجام را بیشتر یک تجربه سیاسی می‌داند و عنوان می‌کند که «اینکه بدانیم مذاکره با کشورهای قدرت‌مند بین المللی در صورتی که با خوشبینی بی محابا همراه باشیم میتواند نتیجه معقول و منطقی را ندهد خود نوعی تجربه سیاسی برای ما بود»


حسین شیخ السلامی مشاور محمد جواد ظریف نیز برجام را محل انتقاد‌های جدی دانست و عنوان کرد که «من نیز به برجام نقدهای زیادی دارم»

دکتر عبدالله رمضان پور نیز با طرح این سوال که برای کیفیت و کارایی هر مدل سیاسی باید به خروجی آن دقت کرد، برجام را پرهزینه و پر اشتباه خواند و عنوان کرد «برجام بیش از هر چیزی یک توافق هسته‌ای است که البته دستاورد ملموسی برای کشور نداشته است و تن‌ها یک تجربه بسیار جدی در عرصه دیپلماتیک برای ما بود»

بررسی تاریخی مراودات دیپلماتیک ایران از دوره قاجار تا به حال نیز چندان دلچسب نیست و به تعبیر دکتر موسی حقانی استاد برجسته تاریخ معاصر «قراردادهای تاریخی که بین ایران و اروپایی‌ها بوده است همیشه تلخ بوده است» وی معتقد است که الگوی‌های مذاکراتی ایران در طول تاریخ شکست خورده اند و دلیل آن نیز عدم اتکا به توان و نیروهای داخلی بوده است.

حقانی سه مدل مذاکراتی ایران در دوره قاجار را بر می‌شمارد و معتقد است که هر سه این‌ها در ملی شدن صنعت نفت تلاقی داشتند و ناکارائی آن ثابت شد «در دوره قاجار سه مدل گفتگو داریم. مدل اول همان موازنه مثبت است که برای اینکه کشور از تعرض کشورهای روس و انگلیس در امان بماند به هر یک امتیازی مشابه داده می‌شد، اما در دوره صدارت امیرکبیر گفتگو‌ها تغییر کرد و مدلی که بعداً تحت عنوان موازنه منفی در ملی شدن صنعت نفت مطرح شد پیش گرفته شد که به هیچ یک امتیازی داده نشود. البته امیر کبیر به دنبال باز کردن پای سایر کشور‌ها به ایران بود و به اصطلاح به دنبال حضور نیروی سوم در کشور بود و او این ایده را مطرح کرد، اما بعد از مرگ او انگلیسی‌ها کاملا سوار این ماجرا شدند»

برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را قطعاً نمی‌توان بیش از یک توافق هسته‌ای دانست، توافقی که آنقدر‌ها خلل دارد که کمتر کارشناس حقوقی و بین المللی حاضر است از آن دفاع کند از این رو نمی‌توان برجام را مدلی برای تعامل با اروپایی‌ها دانست. نزدیک‌ترین تعبیر برای این توافق تجربه‌ای گران برای تاریخ دیپلماسی ایران است


منتشر شده در:
خبرگزاری دانشجو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۰۸
رضا حیدری

حسن روحانی با رای شکننده ۷ دهم درصدی توانست در سال ۹۲ بر صندلی ریاست جمهوری بنشیند. یک حاشیه نا امن چهارساله که انتظار می رفت با توجه شعارهای که داده است میزان مقبولیت خود را افزایش دهد. آن روزها بسیاری از کارشناسان سیاسی بر این نظر بودند که بهتر است حسن روحانی از حاشیه ها دوری کند و با «کار» و نه «شعار» خود را از حاشیه رای شکننده ای که آورده است دور کند. اما او خلاف این رویه را برگزید!

 بر اساس سنت سیاسی جامعه ایران که همیشه رئیس جمهورها شاهد افت محبوبیت در جامعه می شوند، پیش بینی می شد که روحانی نیز با این چالش مواجهه شود، اما نه آنقدر که شایعاتی درخصوص عدم حضور مجدد او در انتخابات ریاست جمهوری در میان سیاسیون و رسانه ها بالا بگیرد.

 هرچه که هست روحانی میل دارد یک بار دیگر خود را بیازماید. اما حضور مجدد او در کاخ ریاست جمهوری که چند سالی است از پاستور به سعدآباد منتقل شده است با چالش هایی روبه روست که انتخاب مجدد او را با اما و اگر های بسیاری مواجهه کرده است.

 روحانی اگر در سال ۹۲ یک بدیل تمام عیار برای سیاست های احمدی نژاد و گذار از دوران سیاست های هیجانی به سیاست محافظه کارانه بود و توانست خود را به عنوان این کلیشه معرفی کند و گوی رقابت را از اصولگریانی برباید که هرچند با برنامه تر از او بودند؛ اما او اکنون چهارسال است که مشق کرده است. نمای دولت او پس از چهار سال توافق بر کاغذ مانده‌ای به نام برجام است که به گفته سیف، ریئس بانک مرکزی «تقریبا هیچ» دستاوردی برای کشور نداشته است.

 از این رو باید گفت که اگر حسن روحانی در سال ۹۲ یک ضدجریان خوب محسوب میشد و توانست با سیاست ورزی مناسب اصلاح طلبان و البته شخصیت و صد البته کلان شعار مناسب رئیس جمهور ایران شود اما در حال حاضر وی دیگر این مزیت های گذشته را ندارد. روحانی این روزها با چند مشکل جدی مواجه است که او را از صندلی ریاست جمهوری دور و بدل به سایه بر دیوار های سعدآباد می کند.

 علمکرد چهارساله او، عدم حمایت اصلاح طلبان، حضور منسجم تر اصولگریان، ایجاد آلترناتیو در درون کابینه برای او و در نهایت کاهش چشمگیر اقبال مردم به او از مواردی است که روحانی را با مشکل انتخاب مجدد مواجه کرده است.

 خوب یا بد، روحانی چهارسال رئیس جمهور ایران بوده است. هرچند که او دوست داشت خود را ناجی، امیرکبیر و یا هر شخصیتی تاریخی دیگر بنامد، اما پس از چهار سال تنها دستاورد او چند کاغذ به نام برجام است. وعده های صد روزه تا هزار روزه او محقق نشده است و کشور در دوران مدیریت وی در روکودی بی سابقه فرو رفته است.

 کارخانه های بسیار بزرگی مانند هپکو، ارج تعطیل شده اند. صنایع خودرو سازی با دوپینگ دولتی نفس می کشند و میزان بیکاری نیز افزایش پیدا کرده است. در کنار این مسائل فساد بزرگ صندوق ذخیره فرهنگیان، فیش های نجومی، زیان ۲۲۰۰ میلیارد تومانی بورس و درگیر شدن برادرش با پرونده چند مفسد اقتصادی و صحبت های سخنگوی دستگاه قضا در این باره، همگی چالش های عملکردی دولت روحانی هستند.

 باید اعتراف کرد که تاکتیک آنی اصلاح طلبان در سال ۹۲ و حمایت از حسن روحانی با انصراف عارف را باید عنوان یک رفتار به موقع و سنجیده سیاسی ثبت کرد.اجماع و حمایت اصلاحات از روحانی برای بازگشت آنها به میان مردم و حاکمیت روشی جالبی بود تا اشتباهات فاجعه بار آنها در فتنه ۸۸ فراموش شود. اما همه چیز پس از انتخاب او به پایان رسید.

 روحانی اعتقادی نداشت که وی با حمایت اصلاح طلبان به پیروزی رسیده است و صد البته که مراد او، هاشمی رفسنجانی نیز این باور را تقویت می کرد. هاشمی بر این باور بود که این او بوده است که روحانی را از محبوبیت او را از ۷ درصد به بالای پنجاه درصد رسانده است. سه مدعی بزرگ برای یک پیروزی خفیف ۷ دهم درصدی به وجود آمد. روحانی، هاشمی و اصلاح طلبان.

 روحانی وزارتخانه ها و استانداری های اصلاح طلبان را که از او مطالبه کرده بودند به آنها نداد و تنها وزارت علوم را پیش کش کرد. البته برای شروع بد نبود. شاید در هیچ نظام سیاسی دیگری اگر جریانی همانند اصلاح طلبان وجود داشت و در پرونده آنها فتنه ۸۸ بود عمر سیاسی آنها را تمام میکردند. به هر صورت انتخابات مجلس نیز با حمایت و به میدان آمدن شیخ عبا خاکستری اصلاح طلبان نیز به سود دولت تمام شد. یک پایان خوش آیند و حتی نوستالژیک.

 نوستالژی از این جهت که اصلاح طلبان به این فکر بودند که می توانند خاطر سال های ۷۸ را زنده کنند و برای این حس خوش حاضر شدند که عارف، بزرگترین کاندید خود را در رقابت با محافظه کار ترین اصولگری کشور، علی لاریجانی به مسلخ ببرند و عملاً عمر سیاسی او را تمام کنند. دولت روحانی بازار مشترک اصلاحات و کارگزارانی هاست، روی خوشی به اصلاحات نشان نداده است و از سوی دیگر بحران کارنامه مشکل جدی شده است که پای آنها را نیز گیر انداخته است.

 این روزها حتی اصلاح طلبان نیز ناامید از عملکرد روحانی هستند. عملکرد ضعیف او آنها را به وحشت انداخته است از این رو به شدت به دنبال آن هستند که راه خود را از او جدا کنند. تلاشی که تا به حال ناکام مانده است و نتوانسته اند آن را محقق کنند.

 دعوای سیاسی در خصوص حمایت و یا عدم حمایت از روحانی هنوز یکی از مسائل روتین این جریان است. عده ای با نظر به اینکه مردم دولت و اصلاحات را یکی میدانند تنها راه حل را حمایت از روحانی می دانند و از سوی دیگر گزینه مناسبی را هم در درون جبهه خود نمی بینند. هرچند که رئیس دولت اصلاحات با پزشکیان چندباری صحبت کرده است که خود را برای انتخابات حاضر کند اما فعلا چراغ سبز پررنگی از سمت نماینده تبریز به آنها داده نشده است.

 این روزها آلترناتیوهای روحانی بسیار شده اند. اصولگرایان خوب یا بد، لیستی ۳۰ نفره برای او مهیا کرده اند که نهایتا ۱ یا ۲ نفر در مقابل او خواهند ایستاد اما بحث آنجا جدی می شود که شکاف درون کابینه اش زیاد شده است. اسحاق جهانگیری شاید همان کسی که میل دارد اینبار به رئیس خود پشت کند. شایعه ها زیادی پیرامون معاون اول روحانی مطرح شده است. گفته می شود که او دیداری با یکی از سران فتنه داشته و ابراز تمایل کرده است که در انتخابات شرکت کند و شرط هایی را نیز در این باره تغیین کرده است.

 وی از سوی اصلاح طلبان به عنوان رابط این جریان با رهبر انقلاب تعیین شده است واخیرا نیز دیداری را با ایشان داشته است. دور از ذهن نیست که روحانی اینبار از دورن کابینه خود دور بخورد و جهانگیری، هرچند که محافظه کار تر از اینها نشان داده است، اما برای انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کند.

 این سیاست ورزی ها همه نشان از کاهش چشمگر اقبال عمومی مردم نسبت به روحانی است که موجب شده است که حتی از دورن کابینه وی نیز شایعاتی در خصوص دور زدن او از دورن هیئت دولت به گوش برسد.

 روحانی همان روحانی سال ۹۲ است. شیک، مرتب و با لباس های خط اتو افتاده، اما این کشور به مردانی با لباس های خاک رو گرفته بیشتر عادت دارد. استراحت باشد شاید برای وقت دیگر!

 اما همه شرایط عبور از روحانی را نشان میدهد، هیچ بعید نیست که مردم اینبار روحانی را کلا به تعطیلات بفرستند.

منتشر شده در:

خبرگزاری دانشجو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۵۵
رضا حیدری

این یادداشت برای «ماهنامه همشهری ماه» نگاشته شده است.

خوانشی کوتاه از رفتارهای رسانه های رئیس جمهور

آن روزهایی که حسن روحانی با طومانینه در حال قرائت متن سخنرانی مراسم تنفیذ خود بود و به درگاه خداوند پناه برد از استبداد رای و بستن دهان منتقدان و رقیبان؛ شاید خودش هم فکر نمی کرد مولد دورانی باشد که معدود خبرنگار، روزنامه نگار و منتقدی از آن به نیکی یاد کند. حسن روحانی دوست دارد که در حوزه رفتار سیاسی به مانند هاشمی رفسجانی (شاید همان کسی که دهه شصت به او مشق سیاست کرد) باشد. همان هاشمی که کتاب امیرکبیر را به نگارش درآورد و گویی در عسرت او بود. هاشمی دوست داشت که برای خود هاله ای از قداست شکل دهد و رفتارش به گونه ای باشد که شاید سالهای بعد نویسندگان بنگارند که حضرت مستطاب، هاشمی رفسنجانی در سنه 1368 بر مسند ریاست جلوس کردند. یک فانتری جذاب برای مردی که هنوز هم در فضای سیاست کنش دارد. هر چند که نتوانست امیر کبیر باشد، اما توانست برای بسیاری مراد باشد. روحانی نیز یکی از آن بسیارهاست. البته که هاشمی تفاوت های بزرگی نیز با روحانی دارد. هاشمی بخشی از این تاریخ را ساخته و رفتارهای سیاسی جامعه ایران متاثر از هاشمی بوده است. رفتارهایی که شاید هیچگاه روحانی فرصت نکند آن را به این شکل ایجاد کند. تک تکانه های در سیاست محصول سیاست ورزی حسن روحانی است، که آن هم در روزمره های زندگی مردم هضم شده است.

در تطبیق رفتارسیاسی هاشمی و روحانی، برخورد آنها با رسانه ها بسیار قابل تامل است. هاشمی همان کسی که عباس عبدی را به دلیل انتقاد از عملکردش، هرچند که با زبان تند و تیزی هم همراه بود، چهار ماه حبس داد تا نشان دهد او، همانند فانتری جذابش چندان هم تمایل ندارد رئیس جمهور باشد. روحانی نیز نتوانست و یا نمی تواند از این ساختار مدیریتی خارج شود.  برخوردش با رسانه های برای بسیاری از کارشناسان و حتی حامیان دیروز و نیم بند امروزش جای سوال است. اگر در دوران هاشمی به اقتضای شرایط پس از جنگ، معیشت و فرهنگ حاکم بر جامعه تمایل چندانی به نشر و ارتباطات رسانه ای نبود، روحانی میراث دار زمانی است که در آن انفجار اطلاعات رخ داده است. شاید او نه، اما مشاورانش این نکته را به خوبی دریافته بودند که متن مراسم تنفیذ را به آن شیوایی تنظیم کرده بودند. حسین دهباشی، دیگر مشاور رسانه ای روحانی هم کلیپی فوق العاده ساخت. گویی دهباشی در لابه لای خاطرات خود، نوستالژی آن مرد عبا شکلاتی را در این شیخ دیپلمات می یافت. اما گذر زمان نشان داد که در پس آن عبای شیک و ژست های دیپلماتیک خبر دیگری است. او نیز به زودی دریافت که ره به خطا رفته است و ترجیح داد از روحانی فاصله بگیرد.

تعدد مشاورین کار بلد آقای روحانی خبر از دو امر میداد، یا ایشان و دولتشان برای رسانه ها ارزش دوچندان قائل بودند و یا اینکه روحانی زبان رفتار با رسانه ها را به خوبی نمی دانست و نیاز بود که مدام رفتارش تلطیف شود.  زمان بخش دوم را به سرعت اثبات کرد. وقتی که او با عجله بسیار برجام را به ثمر مدنظرش رساند هجم انتقاد کارشناسان سیاسی-اقتصادی به سوی او زیاد روانه شد و در هجم این انتقادات بود که روحانی دیگر نتوانست آن متانت مشق شده را رعایت کند و زبان به هجو رسانه ها و منتقدان دولتش بازکرد. دلواپس، تندرو، بی سواد، بی شناسامه و... بخشی از عناوینی است که از سوی رئیس جمهور به سوی منتقدین هواله شد. بخشی از این رفتار آقای روحانی قابل پیش بینی بود. او سال های متمادی بلند مرتبه ترین مقام امنیتی کشور بوده است. بیش از شانزده سال زمانی کمی نیست. دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی به اقتضای شغلش رفتاری خاص پیدا کرده است. خلق یک نیروی امنیتی کاملا در رفتار آقای روحانی نهادینه شده است. ترکیب کابینه نیز، نهادینه شدن این روحیه را نشان می دهد. از وزیر فرهنگ تا وزیر کار، هر کدام به نهادهای امنیتی سلامی داده اند!

 به هر سو بخشی از این رفتار آقای روحانی با رسانه ها را می توان مدلول چند علت دانست؛ بخش عمده ای از آن به دلیل ضعف در حوزه عملکرد و ترس از انتقاد و برجسته شدن آن است، بخشی دیگر به فرهنگ امنیتی حاکم بر کابینه باز می گردد و بخشی هم برخواسته از نگاه پدرسالارانه و قیم مابانه ای است که تتمه های آن در دولت کارگزاران و هاشمی رفسجانی بوده است.

اما نکته قابل تامل تر، در پیش گرفتن سیاست های اعمالی و اعلامی است که از سوی رئیس جمهور اجرا می شود. او در نمایشگاه مطبوعات صحبت های در خصوص حمایت از رسانه ها و فضای باز کرد. مقتضای آن مکان و فضا،  قطعا حمایت از رسانه ها بود،  هر چند این حمایت  فقط در سیاست اعلامی دولت باشد. اما گریز روحانی و طعنه به قاضی القضات واکنش شدید او را در پی داشت و آملی لاریجانی هم پشت بلندگو بخشی از ناگفته های سیاست را به زبان آورد. او در جواب روحانی گفت: برادر بزرگوار شما خودتان شفاهاً یا کتباً با واسطه یا بی‌واسطه بارها گفته اید که چرا با فلان روزنامه یا فلان سایت برخورد نمی کنید یا نزد مقام معظم رهبری گلایه می کنید که چرا دستگاه قضایی با فلان روزنامه برخورد نکرده است. اما وقتی در بین اهالی مطبوعات و رسانه حضور می یابید ندای آزادی مطبوعات سر می دهید و اینکه قلم‌ها را نشکنید و دهانها را نبندید!

شاید روحانی انتظار نداشت که رئیس قوه قضائیه این واکنش را نشان دهد، اما هرچه که بود روحانی بازنده این بازی شد. بسیاری از کارشناسان بر این امر واقف هستند که روحانی رفتارهای های پارادوکسیکال از خود نشان میدهد و صحبت های آملی لاریجانی این تناقض رو آشکار کرد. به هر صورت امروز آن متن زیبای مراسم تنفیذ و کلماتش بیشتر باعث لبخند سرد بر صورت هر منتقد و روزنامه نگاری می شود.

روحانی قدم به قدم در رفتارهای سیاسی خود خواسته و یا ناخواسته به هاشمی دهه هفتاد نزدیک شده است. مردی که دوست دارد هاله از قداست در کنارش باشد و حرف مخالفی نشود. گویی هنوز روحانی باور ندارد که رئیس جمهور ایران شده است و باید سعه صدر بیشتری در مقابل مشکلات و انتقادات داشته باشد. از این رو هر از چندگاهی که به دلیل ضعف در عملکرد دولت هجم انتقادات به او افزایش پیدا می کند، بی تاب می شود، و بیش از آنکه آن روحیه حقوقدانی خود را به نمایش بگذارد دوست دارد تلفن  دفترش را بردارد و با مجید انصاری تماس بگیرد. او هنوز هم دوست دارد یک مقام امنیتی باشد.

 روحانی در حالی که وارد سال پایانی خود می شود که از مشاوران رسانه اش، یکی در حال تدوین تاریخ معاصر است و از روحانی فاصله گرفته است، دیگری سفیر شده و از کشور فاصله دارد و تنها حسام الدین آشنا در کنار اوست. شاید در آینده، آن چیزی که روزنامه نگاران از رفتارهای رسانه ای روحانی به یاد آورند، تنها متنی زیبا از سخنرانی مراسم تنفیذ باشد. اما من قطعا آن رو به حسین دهباشی هم فکر خواهم کرد! 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۰:۰۷
رضا حیدری

انقلاب اسلامی ایران بی شک بزرگترین انقلاب قرن است، یقینا این انقلاب شایسته عنوان مردمی ترین انقلاب تاریخ بشر نیز هست، چرا که در میان سایر انقلاب های رخ داده هیچ کدام به اندازه انقلاب 57 نیروها و لایه های اجتماعی مختلف را درگیر خود ننمود.

در بررسی و تطبیق انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب ها -به خصوص انفلاب فرانسه و روسیه- نقاط افتراق پررنگی دیده می شود که با کمی مداقه هر یک نشان از ژیچیدگی هرچه بیشتر انقلاب ایران دارد. دکتر منوچهر محمدی در کتاب ارزشمند خود با نام(انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب فرانسه و روسیه) به خوبی توانسته اند نقاط افتراق و اشتراک این سه انقلاب بزرگ را بازنمایی کنند.

اما در این میان انقلاب ایران نقطه افتراقی پررنگ با سایرین دارد. در واقع وقوع انقلاب در سال 57 را می توان اتمام پروسه ای دانست که از مشروطه آغاز شده است. عدم دفعی بودن این انقلاب یکی از وجوه ممیزه آن است.

در واقع این پروسه از شیخ فضل الله نوری تا آیت الله کاشانی(ره) و در نهایت امام خمینی(س) ادامه پیدا می کند و علاوه بر انباشت تجربه مبارزاتی هر یک به نوعی بخشی از سیستم بروکراسی لازم جهت مدیریت یک کشور اسلامی را نیز طرح ریزی و تا حدودی نیز به اجرا گذاشتند.

ایده اجرایی-مدیریتی شیخ شهید در مشروطه همان نظارت 5 فقیه بر مصوبات مجلس شورای ملی است که بعدها توسط امام راحل مورد استفاده قرار گرفت و شورای نگهبان به عنوان یکی از ارکان جمهوری اسلامی از دل آن استخراج گردید.

آیت الله کاشانی قطعا یک رهبر معنوی و بسیج کننده بود، شاید هیچ فقیهی قبل از او نتوانست بود در جامعه ایران تشکیلات سیاسی ناظر بر به دست گیری قدرت راه اندازی کند و میدان دار مبارز باشد، اما نحوه رفتار وی و هم چنین سایر نیروهای سیاسی، به خصوص ملی- مذهبی در ماجرای نفت و اصرار مرحوم آیت الله کاشانی برای اصلاحات در دل ساختار حکومت این تجربه را به وجود آورد که ایجاد یک دستگاه مدیریتی اسلامی هرگز از دورن دیوان سالاری موجود شکل نخواهد گرفت و شاید امام با درک از این واقعیت به نحوی مدیریت انقلاب را به سمت براندازی رژیم سابق سوق داد.

به هر صورت در رفتار شناسی علمای شیعه، به خصوص بعد از مشروطه این نکته به خوبی آشکار است که انباشت تجربیات فقیهان سیاسی شیعه (شیخ فضل الله، آیت الله نائینی،آیت الله کاشانی و...) این اجازه را به امام راحل(ره) داد که بتواند از سال 42 تا سال 57 آلترناتیو رژیم شاهنشاهی را کم کم به وجود آورده و آن را برای حامیان خود تئوریزه نماید. به بیان دیگر یکی از وجوه کاملا متمایز کننده انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب های مطرح، در تولید یک سیستم مدیریتی متناسب با فضای فکری و اجتماعی جامعه ایران تحت عنوان ولایت فقیه بود. به بیان ساده تر، انقلاب ایران قبل از پیروزی آلترناتیو خود را داشت و این در حالی است که سایر انقلاب از آن بی بهره بوده اند.

هرچند انقلاب اسلامی در سطح کلان خود توانست بود سیستم مدیریتی لازم را تولید نماید اما هرچقدر از راس فاصله گرفته می شود متوجه خواهیم شد که ساختار مدیریتی لایه میانی انقلاب دارای یک الگوی رفتاری مناسب و منطبق با ذات خود انقلاب نیست. از این رو هر فردی با هر گرایشی که در آن قرار می گیرد به دلیل استیلای ساختار بروکراتیک بر تفکر شخصی، این افراد هستند که مجبور خواهند بود که خود را با سیستم هماهنگ کنند. در واقع دیوان سالاری مناسب (بخوانید بومی) در دولت و در سطح مدیرانی میانی و حتی ارشد ایجاد  نشده بود.

بخشی از این مشکل به طبع به تئوریسین های انقلاب بازمی گردد. امام راحل(ره) پردازنده تئوری ولایت فقیه در سطح کلان انقلاب بود و طبعا باید این ایده سیستمیک خردتر می شد و مناسب با ساخت میانی قدرت تغییر ماهیت میداد اما این امکان هرگز به وجود نیامد. در پاسخ به چرایی عدم این امکان باید به آن اشاره کرد که روند تحولات بسیار سریع تر از آن چیزی بود که بتوانند نیروی های انقلابی این ایده را طرح ریزی کنند و از سوی دیگر شاید بتوان این نکته را مطرح کرد که اساساً هیچ یک از تئوریسین های انقلاب به این مسئله نیز به صورت پیشاپیش فکر نکرده بودند، از سوی دیگر بعد از پیروزی انقلاب نیز آن افرادی که می توانستند ایده های اجرایی و تشکیلاتی لازم را ارائه دهند تا بتوانند ساختارهای باقی مانده از رژیم شاه را متحول کنند توسط نیروهای معاند ترور شده و به شهادت رسیدند.

از این رو در پاسخ به پرسش اول یاداشت باید بخش عمده ای از آن را به عدم تولید یک سیستم در ساختار دانست و یکی از علل آن عدم تلاش پیشینی نسبت به این مسئله و از سوی دیگر حذف نیروهای مولد فکری در این زمینه در سال های اول انقلاب دانست.

در واقع نبود یک سیستم مدیریتی منطبق با نیازهای جامعه ایران در بلند مدت ضربه خود را خواهد زد چرا که در نقصان کارکردی جمهوری اسلامی یا باید نقد را معطوف به اشخاص کرد و یا به دنبال رفع ایرادات ساختاری بود که علت رفتار محافظه کار و عمل زدگی برخی مدیران جمهوری اسلامی به عدم تولید ساختار مدیریتی بازمیگردد هر چند در این بین هستند افرادی که از ابتدا با مبانی انقلاب اختلاف داشتند و یا بعدها در تحولات زمانه نظرشان عکس شده است.

به هر صورت باید به این مسئله- عدم استفاده از ساخت های اجتماعی برای ساختارهای مدیریتی- توجه ویژه ای بشود چرا که با تولید و بارگزاری این نوع سیستم طبیعتا بسیاری از رفتارهای سلیقه ای و شخصی افراد مدیریت خواهد شد.

اینکه هنوز در کشور بسیاری از رفتارهای کلان سیاسی معطوف شده است به سلیقه فرد و یا گروهی از نیروهای سیاسی دقیقا نشان از همین مسئله است که هنوز در لایه های میانی کشور ما ساختار لازم را به وجود نیاورده ایم و این در حالی است که در ساخت جامعه ارزش های انباشت شده (روایات دینی، خلقیات، گرایش های قومی و رفتارهای اجتماعی) کافی برای تولید ساختار وجود دارد.

از این رو در تحلیل چرایی اینکه چرا رفتار برخی نیروهای مدیریتی جمهوری اسلامی منطبق و مناسب با منش اصلی انقلاب نیست باید بخش بسیار مهم آن را در عدم ساختار مناسب تعریف کرد. زمانی که ساختار مناسب تولید گردد به دلیل غلبه سیستم بر رفتار شخصی این امکان که هر فردی با هر سلیقه ای بتواند برنامه باب میل خود و یا دولت خود را به اجرا بگذارد از او گرفته خواهد شد.

البته باید به این نکته نیز اشاره کرد که هنوز برای تولید این سیستم دیر نشده است، چرا که بر اساس منظومه فکری رهبر معظم انقلاب در تبیین گام های پنج گانه انقلاب اسلامی تا تمدن اسلامی، امروز انقلاب در مرحله دولت سازی قرارگرفته است و زمان دقیق تلاش همه جانبه نخبگان فکری و ابزاری برای تولید سیستم مدیریتی در لایه های مختلف اجرایی کشور فرا رسیده است. لازم به ذکر است که 36 سال طول کشیده است تا دو گام قبلی (وقوع انقلاب تا ایجاد نظام اسلامی) برداشته شود و دور از ذهن نیست که این گام (ایجاد دولت اسلامی) زمانی به مراتب بیشتر از دو گام قبلی بخواهد. هر چند همه این مسائل به همت نخبگان جامعه بازمیگردد و وظیفه آنها شکل دهی به سیستم اجرایی کشور بر اساس منش اولیه انقلاب و منظومه فکری آن است که با شکل گیری آن می توان امیدوار بود که سایر مسائل فرهنگی و اجتماعی کشور نیز مهندسی و سیاست های ابلاغی مبتنی بر الگوی اسلامی-ایرانی برای آن تجویز گردد.

از این رو مسئله عدالت اجتماعی، اخلاف و عفاف، فرهنگ اسلامی و سایر مسائل اجتماعی که هر یک وجوه یک جامعه اسلامی است بعد از شکل گیری دولت اسلامی است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۵ ، ۱۳:۱۰
رضا حیدری