نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

   نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

    گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

بخت عشاق را بد بریده اند.چرا که از ازل تا به ابد،عاشقی را به صبوری پیوند زده اند،زمان محک خوبی است.سره از ناسره در کشاکش صبوری عشاق عیان می شود،اگر نه هر هوسی عشق می شد و به قداست می رسید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصلاحات» ثبت شده است

این یادداشت برای هفته نامه «مثلث» نگاشته شده است.

جریان اصلاحات به عنوان یک نیروی منسجم سیاسی-اجتماعی همیشه به عنوان یکی از بازیگران اصلی فضای سیاسی ایران شناخته شده است. اصلاحات بیش از آنکه ظهور یک پدیده سیاسی باشد بیشتر یک پروژه و نه یک پروسه سیاسی بوده است. آن زمانی که جلسات فکری ایدئولوژیک روزنامه کیهان و حلقه کیان وجود داشت تا جلسات بررسی نظریه های سیاسی اندیشه غرب در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، همگی نشان از تلاشی نامنسجم اما هدفمند در تعریف نمودن آکادمیک قدرت و تلاش برای رسیدن به آن بوده است.

در واقع در بازخوانی زمینه های شکل گیری این جریان سیاسی این نکته بسیار عیان است که ساخت آن بیش از آنکه در بطن تحولات اجتماعی و شرایط سیاسی ایران و پاسخی برای آن باشد محصور شده در ساختمان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی دانشگاه های تهران بوده است. از این رو زمینه پیدایش این جریان سیاسی نخبگانی بوده است. با توجه به زمینه های پیدایش و زبان علمی و آکادمیک آن و عدم فهم آن توسط جامعه ایران، شبکه سازی نیروهای انسانی توسط این جریان شکل و ساخته شد که بتواند به عنوان مفسر اندیشه های آن در بطن جامعه کنش سیاسی-اجتماعی را بر عهده بگیرد. این شبکه مفسران که اعم از دانشجویان، اساتید دانشگاه تا کارمندان و روزنامه نگاران بوده است در سال های قدرت گیری این جریان سیاسی( سال 76 تا سال 84) در تلاش بودند که علاوه بره‍ژمون نمودن گفتمان آن، ساخت جدیدی از جامعه ایران ارائه دهند و از این رو ساختاری جدیدی بر اساس نیازهای مدرن خود ایجاد نمایند که همانا قدرت گیری و تقویت شدن طبقه جدید (یقه سفیدان-کارمندان) در جامعه ایران بوده است.

در واقع این جریان سیاسی را باید در دو سطح تحلیل و تبیین نمود. یک سطح رفتار های مدیریتی و تفکرات اجرایی خرد، توسط نخبگان آن و سطح دیگر نیز در سطح حوزه اقدامات اجرایی اجتماعی بوده است. این جریان اگر چه در حوزه اندیشه سیاسی با شبکه سازی در راستای ایجاد بدنه اجتماعی برای خود دچار توفیقاتی بوده است و توانسته است جامعه را با زبان و منظور خود آشنا و بدنه مصر اجتماعی برای خود ایجاد نماید اما هرگز در مسئله خدمات و کارکردهای اجتماعی با موفقیت همراه نبوده است. لذا تعریف آنها در این حوزه پسینی است. در واقع در برخورد با معضلات جامعه به دنبال آن هستند که ساختار مناسب را به وجود آورده و یا ساختار موجود را بهبود ببخشند در واقع حل معضل اجتماعی را  به صورت دفعی و خارج از قواعد و ساختار را دنبال نمی کنند. به بیان دیگر حل وفصل نمودن آن را به بعد از ایجاد و اصلاح ساختارها موکول می نمایند. این در حالی است که جریان رقیب-یعنی اصولگرایان دقیقا به عکس این جریان در مسائل اجتماعی کنش می کند.

به بیان ساده تر، اصولگرایان به دلیل آنکه زمینه های فکریشان در بستر کتب و اندیشه ها و نظریات دانشگاهی نیست و اندیشه سیاسی اجتماعی آنها از سنت ارتزاق می کند در بستر اجتماع نیز اقدام به ساختار سازی جدید نکرده است و با استفاده و بهینه سازی از ساختارهای موجود جامعه ایران اعم از مساجد، هیئات (جامعه مدنی سنتی) بیشتر به دنبال رفع و حل مسائل و معضلات جامعه ایران بوده اند و از این رو هیچگاه در حوزه خدمات اجتماعی دچار نقصان نبوده اند. در واقع مردم جامعه ایران همیشه این افراد را در حوزه کارکردهای اجتماعی مورد نیاز خود حاضر و ناظر دیده است و این بدیهی است که «خدمت» به عنوان کاروی‍ژه و برگ برنده جریان اصولگرا در مقابل «نظر و علم» جریان اصلاح طلب از جذابیت بیشتری برای مردم برخوردار باشد.

از این رو در تبیین چرایی فشار اصلاح طلبان به دولت تدبیر و امید در جهت چابک سازی و فعالیت بیشتر دقیقاً برطرف کردن همین نقضان کارکردها و خدمات اجتماعی مد نظر است چرا که تا به الان این اصولگرایان بوده اند که توانسته اند رفع و نقصان معضلات جامعه را در حوزه جرا به خود گره بزنند.

البته لازمه این تغییر و حرکت به سمت اصلاح رویه حاکم توسط جریان اصلاح طلب، ابتدا در سطح نخبگان این جریان سیاسی است که باید اجازه چرخش نخبگان را به نیروهای سیاسی خود داده و اجازه دهند که نخبگان جوان آنها در راس قدرت اجرایی قرارگرفته و نه تنها کنشگر اصلی باشند بلکه خطاهای آنان را نیز نادیده بگیرند. از طرف دیگر باید رویکرد پدرخوانده مابانه خویش را نیز کنار بگذارند.

 هر چند که انتخابات مجلس شورای اسلامی و رفتار اتاق فکر جریان اصلاح طلب به نمایندگان جدید الورود تهران در خصوص عدم مصاحبه بدون هماهنگی، نشان از عدم باور و اعتقاد به چرخش نخبگان در این جریان است.

در واقع می توان گفت که جریان اصلاح طلبان در حوزه اجرایی و رفتار مدیریتی دچار بحران کارگزار-ساختار شده که نیروهای مبدع و موسس این جریان به دلایل گوناگون اجازه چرخش و ورود نیروهای دیگر را به بازی سیاسی نداده و این امر موجب خواهد شد که ساختار سیاسی انها با چالش، نقصان و ناکارآمدی مواجه گردد. کما اینکه تا به حال نیز بدین گونه بوده است. مصداق عالی این عدم چرخش نخبگان را امروز در بدنه هیئت دولت شاهد هستیم که یکی از مسن ترین دولت های بعد از انقلاب است. این افزایش سن بیش از آنکه نشان دهنده نیازمندی جامعه ایران به نیروهای باتجربه باشد، نشان از عدم چرخش نخبگان، انسداد شایسته سالاری بوده که در گذشته توسط این جریان صورت پذیرفته و عملاً امروز این جریان سیاسی استعدا جایگزینی آنان با نیروهای جدیدتر را ندارد چرا که تلاشی در جهت رفع آن انجام نداده است.

از این رو برخی از نیروهای سیاسی جریان اصلاح طلب خواهان آن هستند که دولت با همین مقدار کهولتی که دارد تنها پویاتر و چابک تر شود چرا که می دانند در صورتی که نتوانند کارویژه های خدماتی را به درستی انجام دهند با چالش بسیاری بزرگتری از یک دوره شدن دولت مواجهه خواهند شد و آن چالش و یا خطر بزرگ تر حذف شدن و یا به حاشیه رفتن این جریان سیاسی به عنوان نیروی ناکارآمد است و اگر با این برچسب از سوی مردم از فضای سیاسی کنار گذاشته شوند حضور مجدد آنها در جهت تصدی قوه مجریه به عنوان رکن اجرایی و خدمات اجتماعی کشور با چالش های بسیار جدی و بزرگی مواجه خواهد شد. چرا که هیچ کس به جریانی که توان ارائه خدمات اجتماعی و کارکردی ندارد اعتماد نخواهد کرد.

نباید فراموش کرد که جامعه امروز ایران بیش از آنکه منتظر شنیدن اندیشه های اجرایی جریان اصلاحات و یا دولت باشد منتظر اقدامات اجرایی آن است و بدنه اجتماعی این جریان تا زمانی می تواند از این جریان سیاسی حمایت شفاف و قاطعی داشته باشد که نمونه های از اقدمات اجرایی آن در بطن جامعه را شاهد باشد چرا که به هر صورت این بدنه اجتماعی ولو اینکه مصرترین آن نیز باشد در جامعه زندگی می کند و جدای از نیازهای اساسی و اصلی مردم نیست.

هر چند نباید از این نکته نیز غافل شد که جمع بندی این جریان سیاسی برای پذیریش خدمات اجتماعی از چند سال قبل و با ایجاد وحمایت از موسسات خیریه غیرانتفاعی آغاز شده است و آنها مدخل جدید کنشگری در فضای سیاسی را در این حوزه تعریف کرده اند. در واقع با به دست گیری اقدامات عام المنفعه سعی در پذیریش نقشی اجتماعی-کارکردی دارند که این امر موجبات برخوردهای نزدیک تر با مردم و آشنایی با مشکلات آنها و هم چنین تلاش برای رفع آن کاستی ها را در دل خود داراست که در نهایت این اقدامات اجتماعی-کارکردی منجر به حس اعتماد گروهی و افزایش ارزش و گسترده تر شدن بدنه اجتماعی آنها خواهد شد. این امر هم چنین باعث خواهد شد که بدنه اجتماعی حامی این جریان سیاسی از تنوع و تکثر بالاتری نیز برخوردار شود. در وقع این امر موجبات تعمیق و نفوذ هرچه بیشتر اندیشه سیاسی آنها در لایه های مختلف جامعه خواهد شد. اما در این حوزه هنوز در ابتدای راهند و اصولگرایان به صورت سنتی به دلیل داشتن شبکه های قدیمی تر و ارتباط موثق تر توانسته اند که همیشه اعتماد توده های مردم را بیشتر همراه خویش داشته اند امری که اگر اصولگریان در آن از خود سستی نشان دهند قافیه را به رقیب خواهند باخت

منتشر شده شدر:

هفته نامه مثلث

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۵:۲۴
رضا حیدری

 

این مطلب برای پایگاه تحلیلی-تبیینی برهان نگاشته شده است
  
 
جریان موسوم به اصلاحات را باید سازمان فکری ایجادشده در سال 74 دانست.
 
این جریان در زمان مدیریت راست سنتی بر امور اجرایی کشور، با تجمع معدود افرادی در دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری، که به دنبال بسیج و سازمان‌دهی نیروهای اجتماعی خود به منظور ایجاد یک حزب سیاسی و یا جبهه‌ی سیاسی بودند، شکل گرفت.
 
نیروهای چپ جوان بعد از دگردیسی صورت‌گرفته در حوزه‌ی مبانی اندیشه‌ای در حال بازتولید توان خود بودند تا بتوانند حداقل سهم ممکن را در مقابل جریان راست سنتی، که آنان را «پدرخوانده‌های قدرت» لقب داده بودند، کسب کنند. آن‌ها هیچ گاه تصور نمی‌کردند که بتوانند به صندلی ریاست قوه‌ی مجریه دست پیدا کنند، چرا که در انتخابات ریاست جمهوری دور هفتم اصلاحات بدنه‌ی خود را برای سهم‌خواهی سیاسی و انسجام آن برای تشکیل یک حزب سیاسی به میدان آورده بود تا بتواند در یک کارزار حقیقی توان خود را بیازماید.
 
 جریان چپ به این نتیجه رسیده بود که اگر در انتخابات حضور مؤثر نداشته باشد، پایگاه اجتماعی خود را از دست می‌دهد. محمدعلی نجفی در گفت‌وگو با ماهنامه‌ی مهرنامه از این واقعیت پرده برمی‌دارد که اساس حضور اصلاحات کسب کرسی ریاست جمهوری نبوده است: «ما فکر می‌کردیم که دکتر حبیبی رأی می‌آورد، چون پس از انتخاباتی که در مجلس پنجم افتاد، احساس کردیم هنوز تمام پتانسیل‌های جامعه برای ابراز وجود و اعلام مطالبات آزاد نشده است.»
 
 جریان اصلاحات را باید پروژه‌ای سیاسی دانست که ریشه‌ی تاریخی نداشت و از این رو است که در ابعاد مختلف فکری، سیاسی و اجتماعی نتوانست خود را بازتولید کند و به نوعی با فرسودگی مواجهه گشت. از همین رو، باید جریان اصلاحات را در 3 حوزه‌ی گفتمان، راهبرد و راهبری دچار نقص دانست‌. اساس اختلاف‌های لاینحلی که در این جریان سیاسی نیز وجود دارد به این 3 اصل بازمی‌گردد.
 
 لازم به ذکر است ‌اصلاحات به دلیل اینکه نتوانست خود را بر اساس مبانی گفتمان بومی تعریف کند‌، یک جریان وابسته به نظریه‌های جامعه‌شناختی غربی تلقی می‌گردد و از این رو است که دچار عدم بازتعریف از خود بر اساس مقتضیات فضای سیاسی کشور شده و در تعیین اهداف پیش رو دچار واگرایی و حالت ایستایی گردیده است، چرا که در شکاف‌های اجتماعی نمی‌تواند تحلیلی درست بر اساس واقعیت‌های جامعه اتخاذ کند. نکته‌ی حائز اهمیت دیگری که باید به آن توجه کرد این است که این جریان اساساً از درک نیازهای عامه‌ی مردم عاجز بوده و هست و باید آن را طرفدار حاکمیت نخبگان دانست.
 
همان طور که اشاره شد، این جریان در 3 حوزه‌ی گفتمان، راهبرد و راهبری دچار نقص اساسی است. لذا اصلاحات یک گفتمان چهل‌تیکه و پیوندی به شمار می‌رود و هویت ترکیبی دارد.
 
اختلاف و چنددستگی در این جریان در حوزه‌ی ایدئولوژی و گفتمان محدود نمی‌شود، بلکه در تعیین راهبرد نیز اساساً با فقدان هدف مشترک مواجه است.
 
محمدرضا تاجیک در این باره اذعان می‌کند: «ما در جریان اصلاحات با اهداف مختلفی رو‌به‌رو هستیم. برخی از نیروهای اصلاح‌طلب به دنبال ایجاد جامعه‌ی مدنی هستند، برخی هدف خود را تحقق دمکراسی در کشور می‌دانند، برخی دیگر به دنبال دمکراسی منطبق با دین هستند، برخی دیگر به دنبال دین منطبق با دمکراسی هستند، برخی هم به دنبال غربی کردن جامعه و بخشی به دنبال سکولار کردن آن و برخی هم به دنبال یک جامعه‌ی دینی با قرائت خاص هستند.»
 
البته هرج‌ومرج حاکم بر جریان اصلاحات تنها در این 2 حوزه منحصر نمی‌‌شود و اوج اختلاف‌های این جریان در بخش مدیریت و راهبری آن است.
 
 جریان اصلاحات هیچ گاه نتوانسته است که برای خود یک مدیر و راهبر معین و مشخص تعریف کند تا بتواند در شرایط حساس و مختلف، عملکرد آن را مهندسی نماید. این امر نیز قبل از اینکه به عدم توانمندی مدیریتی بازگردد، نشئت‌گرفته از همان عدم تعریف و ارائه‌ی چهارچوب‌های حاکم بر جریان‌های سیاسی است، چرا که این جریان طیفی رنگارنگ است که گروه‌های تندرو و رادیکال تا محافظه‌کار، افراد سنتی و مدرن، روشن‌فکران سکولار تا روشن‌فکران دینی و دنباله‌روهای جامعه‌ی دینی تا کسانی را که به دنبال ایجاد یک جامعه‌ی غربی هستند در بر می‌گیرد.
 
جریان موسوم به دوم خرداد، به دلیل این امر که هیچ گاه از خود تعریفی ارائه نداده، با بحران‌های مدیریتی مختلفی روبه‌رو بوده است. نباید فراموش کرد که قدرت یک جریان سیاسی در تعریف ساختارهایی است که راندمان کاری خود را به جلو ببرد تا در صورت ضعف و اشکال در آن، با شناسایی نقاط ضعف خود، به آسیب‌شناسی دست زند و بتواند مجدداً خود را در فضای سیاسی تعریف کند.
 
گفتمان، راهبر و راهبرد 3 اصل در جریان‌های سیاسی هستند که در صورت فقدان آن‌ها عملاً عمر جریان‌های سیاسی را موسمی و فصلی خواهد کرد و در صورتی که اضلاع آن تعریف نشوند، نمی‌توان به روند آن جریان امیدوار بود. جریان اصلاحات، به منظور اینکه بدنه‌ی اجتماعی خود را از دست ندهد، هیچ گاه از خود تعریفی ارائه نداد، چرا که تعریف مساوی با چارت و سازمان‌دهی و خط‌کشی است و در این حالت دایره‌ی پذیریش نیروهای اجتماعی بسته‌تر می‌شود و این یعنی کاهش بدنه‌ی اجتماعی؛ امری که به هیچ وجه اصلاحات خواهان آن نبوده و نیست.
 
اصلاحات و فرآیند حکومت طیف اقلیت
 
 همان طور که اشاره شد، به دلیل این امر که جریان اصلاحات برخاسته از مبانی گفتمان بومی (اسلام‌گرایی، عدالت، مهدویت، توحید و...) نبوده و اساس تعریف خود را از آموزه‌های غربی اخذ نموده است، فقدان فرهنگ سیاسی موجب شده است که جریان اصلاحات به سمت نخبگان و اقلیت‌گرایی روشن‌فکرمآبانه سوق داده شود و عامه‌ی مردم این جریان را درک نکنند، چرا که جریان اصلی اصلاح‌طلبی زبان ارتباط با مردم را نداشته و نتوانسته است از ادبیات نخبه‌گرایانه‌ی روشن‌فکرمآبانه‌ی خود عقب‌گرد کند. از این رو است که شکافی عمیق بین این جریان و عامه‌ی مردم، به عنوان پشتیبان‌های اصلی جریان‌های سیاسی، به وجود آمده و عملاً اصلاحات از حمایت‌های مردم تهی شده است.
 
شعارهایی مانند جامعه‌ی مدنی، دمکراسی و... دقیقاً کلیدواژه‌های این جریان را تشکیل می‌دادند و البته که این کلیدواژه‌ها برای عامه‌ی مردم ملموس نبود. از این رو، بدنه‌ی اجتماعی اصلاحات با یک امر انتزاعی مواجه شده بود. لذا شکاف ایجادشده به واسطه‌ی عدم تعریف از اصلاحات به بدنه‌ی مردم منتقل شد و این خود یکی از عوامل اصلی ناکارآمدی این جریان در فضای سیاسی کشور گردید، چرا که مردم تا زمانی که شعار و برنامه‌ای را لمس نکنند، به آن اطمینان پیدا نخواهند کرد.
 
به بیان دقیق‌تر، دلیل این امر که بعد از نزدیک به 10 سال این جریان نتوانست در فضای سیاسی کشور حضور داشته باشد و زمام امور را به دست بگیرد ناشی از موارد زیر است:
 
 1. عدم تعریف و ارائه‌ی خط مشی فکری، سیاسی و اجتماعی (ضعف گفتمانی).
 
 2. ادبیات نخبه‌گرایانه (ضعف راهبرد).
 
 3. نبود وحدت تشکیلاتی (ضعف راهبر).
 
 با توجه به اینکه به فرآیند انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می‌شویم و اصلاح‌طلبان نیز سعی دارند تا بتواند سهمی از دولت آینده داشته باشند، لذا بر آنیم تا نمایی کلی از این جریان سیاسی به تصویر کشیده شود:
 
 به صورت کلی، اصلاحات در حال حاضر به 3 دسته‌ی کلی تقسیم می‌شود و هر یک از این جناح‌ها برنامه‌های مدیریتی خاص خود را دنبال می‌نمایند:
 
 1. اصلاح‌طلبان منفعت‌طلب: این جریان به دنبال منافع گروهی خود هستند و دست از اپوزیسیونیستی خود شسته‌اند و به تمجید از نظام اسلامی می‌پردازند. نمونه‌ی عینی این جریان کارگزاران سازندگی هستند که دلیل اصلی حضور آنان در فضای سیاسی کشور تأمین منافع حزبی و شخصی است.
 
2. اصلاح‌طلبان قدرت‌طلب: این طیف از اصلاحات به دنبال تغییر ساختارهاست. برنامه‌ی اصلی این جریان قبضه کردن قدرت و گذار از انقلاب اسلامی است. لازم به ذکر است که این جریان شامل یک نحله‌ی کوچک‌تر به عنوان کینه‌ورزان رادیکال می‌شود که تنها برای تسویه‌ حساب‌های شخصی یک سری اقدامات را انجام می‌دهند و به دلیل اینکه چند صباحی از فعالیت‌های سیاسی به دور بوده‌اند، مُصر هستند که بخشی از قدرت را در دست داشته باشند. افرادی مانند موسوی خوئینی‌ها و عبدالله نوری از این دست هستند، هرچند باید اصلاح‌طلبان سازشکار و محافظه‌کاری مانند خاتمی و عارف را نیز شاخه‌ای دیگر از این دسته دانست که به اندازه‌ی نحله‌ی رادیکال در به‌دست‌گیری قدرت مُصر نیستند.
 
 3. بیگانه‌گزین‌ها (اپوزیسیون خارج از کشور):‌ این طیف به دلیل اینکه در فضای سیاسی کشور زیست نمی‌کند و درک درستی از اجتماع ایران ندارد و از سوی دیگر به به دلیل فقدان بدنه‌ی کنشگر، توان موج‌سازی را از دست داده است‌. آن‌ها مترصد فعالیت‌ها و التهاب‌های داخلی هستند تا بتوانند مدیریت فکری انجام دهند و در موج‌سواری خود فعالیت‌هایی را نظیر آنچه در فتنه 88 داشتند دنبال کنند. به صورت کلی، این طیف به دنبال براندازی جمهوری اسلامی ایران است و با طیف سازش‌کار اصلاحات همراهی ندارد.
 
انتخابات 92 و خودخوری اصلاح‌طلبان
 
تا حدودی سعی بر آن شد که ریشه‌های اختلاف و هرج‌ومرج حاکم بر جریان اصلاحات واکاوی شود و نشان داده شود که اختلاف بین اصلاح‌طلبان، قبل از آنکه یک جنگ زرگری و رسانه‌ای باشد، به دلیل آن است که اساساً این طیف از مؤلفه‌های یک جریان سیاسی تهی است و از این رو است که آن‌ها نمی‌توانند در هیچ برنامه‌ای به وحدت عمل برسند.
 
 نکته‌ی حائز اهمیت این است که این جریان هیچ گاه نتوانسته است حتی به صورت «خرد جمعی» نیز مدیریت شود. محمدباقر ذاکری، از اعضای ارشد حزب اعتماد ملی، در خصوص این اختلاف بیان کرده بود: «زمانی که اصلاح‌طلبان در رأس کار بودند، اختلاف شدیدی در میان آن‌ها بود و در انتخابات آینده اختلافات آن‌ها بیشتر از این خواهد شد.»
 
در این بین، افرادی مانند محمد خاتمی، عبدالله نوری، موسوی خوئینی‌ها و هاشمی رفسنجانی مدعی پدرخواندگی این جریان سیاسی هستند و زمانی اختلافات بیش از پیش می‌شود که حرکتی در راستای انتخاب راهبر این جریان صورت پذیرد.
 

 از سوی دیگر، افراد مختلفی خود را به عنوان کاندیداهای اصلاحات معرفی کرده‌اند: خرازی، کمالی، کواکبیان، جهانگیری، نجفی، محمد‌رضا عارف (که خود را به صورت مستقل معرفی کرده است) و افرادی مانند خاتمی، نوری و هاشمی رفسنجانی. تعدد کاندیداهای احتمالی و اختلاف نظرهای اساسی و نبود برنامه و راهبر مشخص هر تحلیل‌گر سیاسی را به اقرار وامی‌دارد که جریان اصلاحات توان فضاسازی در سال آینده را ندارد.

 

این سردرگمی و بی‌برنامگی تا حدی بر فضای اصلاحات مستولی شده بود که خاتمی خواستار تدوین مانیفست اصلاح‌طلبان شد تا تمامی نیروهای فکری اصلاح‌طلب با هم‌فکری بتوانند برای خروج از بن‌بست سیاسی ایجادشده راهکاری تدوین نمایند.
 
 این فضا کار را تا جایی پیش برد که برخی از اصلاح‌طلبان اساساً خواستار عدم حضور این جریان در انتخابات شدند و عنوان کردند که «چه اصراری هست که یک دولت اصلاح‌طلب تشکیل شود»
 
و دم از ائتلاف با برخی جریان‌های اصول‌گرایی زدند.
 
 به هر صورت، جریان اصلاحات در چند سال گذشته شکست‌های سنگینی را پذیرا بوده و عملاً در بازیابی بدنه‌ی اجتماعی خود ناتوان شده است و به همین دلیل، مجلس نهم را بدون هیچ مبارزه‌ای به رقیب اصول‌گرای خود واگذار کرد.

 

انتشار این مطلب در:

خبرگزاری نسیم آنلاین

سایت خبری مشرق نیوز

پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران

پـایـگـاه خـبـری تـحـلـیـلی ندای انقلاب

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۱ ، ۱۲:۱۲
رضا حیدری