نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

   نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

    گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

بخت عشاق را بد بریده اند.چرا که از ازل تا به ابد،عاشقی را به صبوری پیوند زده اند،زمان محک خوبی است.سره از ناسره در کشاکش صبوری عشاق عیان می شود،اگر نه هر هوسی عشق می شد و به قداست می رسید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجلس ملی هفدهم» ثبت شده است

این یادداشت برای هفته نامه «مثلث» نگاشته شده است.

جریان اصلاحات به عنوان یک نیروی منسجم سیاسی-اجتماعی همیشه به عنوان یکی از بازیگران اصلی فضای سیاسی ایران شناخته شده است. اصلاحات بیش از آنکه ظهور یک پدیده سیاسی باشد بیشتر یک پروژه و نه یک پروسه سیاسی بوده است. آن زمانی که جلسات فکری ایدئولوژیک روزنامه کیهان و حلقه کیان وجود داشت تا جلسات بررسی نظریه های سیاسی اندیشه غرب در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، همگی نشان از تلاشی نامنسجم اما هدفمند در تعریف نمودن آکادمیک قدرت و تلاش برای رسیدن به آن بوده است.

در واقع در بازخوانی زمینه های شکل گیری این جریان سیاسی این نکته بسیار عیان است که ساخت آن بیش از آنکه در بطن تحولات اجتماعی و شرایط سیاسی ایران و پاسخی برای آن باشد محصور شده در ساختمان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی دانشگاه های تهران بوده است. از این رو زمینه پیدایش این جریان سیاسی نخبگانی بوده است. با توجه به زمینه های پیدایش و زبان علمی و آکادمیک آن و عدم فهم آن توسط جامعه ایران، شبکه سازی نیروهای انسانی توسط این جریان شکل و ساخته شد که بتواند به عنوان مفسر اندیشه های آن در بطن جامعه کنش سیاسی-اجتماعی را بر عهده بگیرد. این شبکه مفسران که اعم از دانشجویان، اساتید دانشگاه تا کارمندان و روزنامه نگاران بوده است در سال های قدرت گیری این جریان سیاسی( سال 76 تا سال 84) در تلاش بودند که علاوه بره‍ژمون نمودن گفتمان آن، ساخت جدیدی از جامعه ایران ارائه دهند و از این رو ساختاری جدیدی بر اساس نیازهای مدرن خود ایجاد نمایند که همانا قدرت گیری و تقویت شدن طبقه جدید (یقه سفیدان-کارمندان) در جامعه ایران بوده است.

در واقع این جریان سیاسی را باید در دو سطح تحلیل و تبیین نمود. یک سطح رفتار های مدیریتی و تفکرات اجرایی خرد، توسط نخبگان آن و سطح دیگر نیز در سطح حوزه اقدامات اجرایی اجتماعی بوده است. این جریان اگر چه در حوزه اندیشه سیاسی با شبکه سازی در راستای ایجاد بدنه اجتماعی برای خود دچار توفیقاتی بوده است و توانسته است جامعه را با زبان و منظور خود آشنا و بدنه مصر اجتماعی برای خود ایجاد نماید اما هرگز در مسئله خدمات و کارکردهای اجتماعی با موفقیت همراه نبوده است. لذا تعریف آنها در این حوزه پسینی است. در واقع در برخورد با معضلات جامعه به دنبال آن هستند که ساختار مناسب را به وجود آورده و یا ساختار موجود را بهبود ببخشند در واقع حل معضل اجتماعی را  به صورت دفعی و خارج از قواعد و ساختار را دنبال نمی کنند. به بیان دیگر حل وفصل نمودن آن را به بعد از ایجاد و اصلاح ساختارها موکول می نمایند. این در حالی است که جریان رقیب-یعنی اصولگرایان دقیقا به عکس این جریان در مسائل اجتماعی کنش می کند.

به بیان ساده تر، اصولگرایان به دلیل آنکه زمینه های فکریشان در بستر کتب و اندیشه ها و نظریات دانشگاهی نیست و اندیشه سیاسی اجتماعی آنها از سنت ارتزاق می کند در بستر اجتماع نیز اقدام به ساختار سازی جدید نکرده است و با استفاده و بهینه سازی از ساختارهای موجود جامعه ایران اعم از مساجد، هیئات (جامعه مدنی سنتی) بیشتر به دنبال رفع و حل مسائل و معضلات جامعه ایران بوده اند و از این رو هیچگاه در حوزه خدمات اجتماعی دچار نقصان نبوده اند. در واقع مردم جامعه ایران همیشه این افراد را در حوزه کارکردهای اجتماعی مورد نیاز خود حاضر و ناظر دیده است و این بدیهی است که «خدمت» به عنوان کاروی‍ژه و برگ برنده جریان اصولگرا در مقابل «نظر و علم» جریان اصلاح طلب از جذابیت بیشتری برای مردم برخوردار باشد.

از این رو در تبیین چرایی فشار اصلاح طلبان به دولت تدبیر و امید در جهت چابک سازی و فعالیت بیشتر دقیقاً برطرف کردن همین نقضان کارکردها و خدمات اجتماعی مد نظر است چرا که تا به الان این اصولگرایان بوده اند که توانسته اند رفع و نقصان معضلات جامعه را در حوزه جرا به خود گره بزنند.

البته لازمه این تغییر و حرکت به سمت اصلاح رویه حاکم توسط جریان اصلاح طلب، ابتدا در سطح نخبگان این جریان سیاسی است که باید اجازه چرخش نخبگان را به نیروهای سیاسی خود داده و اجازه دهند که نخبگان جوان آنها در راس قدرت اجرایی قرارگرفته و نه تنها کنشگر اصلی باشند بلکه خطاهای آنان را نیز نادیده بگیرند. از طرف دیگر باید رویکرد پدرخوانده مابانه خویش را نیز کنار بگذارند.

 هر چند که انتخابات مجلس شورای اسلامی و رفتار اتاق فکر جریان اصلاح طلب به نمایندگان جدید الورود تهران در خصوص عدم مصاحبه بدون هماهنگی، نشان از عدم باور و اعتقاد به چرخش نخبگان در این جریان است.

در واقع می توان گفت که جریان اصلاح طلبان در حوزه اجرایی و رفتار مدیریتی دچار بحران کارگزار-ساختار شده که نیروهای مبدع و موسس این جریان به دلایل گوناگون اجازه چرخش و ورود نیروهای دیگر را به بازی سیاسی نداده و این امر موجب خواهد شد که ساختار سیاسی انها با چالش، نقصان و ناکارآمدی مواجه گردد. کما اینکه تا به حال نیز بدین گونه بوده است. مصداق عالی این عدم چرخش نخبگان را امروز در بدنه هیئت دولت شاهد هستیم که یکی از مسن ترین دولت های بعد از انقلاب است. این افزایش سن بیش از آنکه نشان دهنده نیازمندی جامعه ایران به نیروهای باتجربه باشد، نشان از عدم چرخش نخبگان، انسداد شایسته سالاری بوده که در گذشته توسط این جریان صورت پذیرفته و عملاً امروز این جریان سیاسی استعدا جایگزینی آنان با نیروهای جدیدتر را ندارد چرا که تلاشی در جهت رفع آن انجام نداده است.

از این رو برخی از نیروهای سیاسی جریان اصلاح طلب خواهان آن هستند که دولت با همین مقدار کهولتی که دارد تنها پویاتر و چابک تر شود چرا که می دانند در صورتی که نتوانند کارویژه های خدماتی را به درستی انجام دهند با چالش بسیاری بزرگتری از یک دوره شدن دولت مواجهه خواهند شد و آن چالش و یا خطر بزرگ تر حذف شدن و یا به حاشیه رفتن این جریان سیاسی به عنوان نیروی ناکارآمد است و اگر با این برچسب از سوی مردم از فضای سیاسی کنار گذاشته شوند حضور مجدد آنها در جهت تصدی قوه مجریه به عنوان رکن اجرایی و خدمات اجتماعی کشور با چالش های بسیار جدی و بزرگی مواجه خواهد شد. چرا که هیچ کس به جریانی که توان ارائه خدمات اجتماعی و کارکردی ندارد اعتماد نخواهد کرد.

نباید فراموش کرد که جامعه امروز ایران بیش از آنکه منتظر شنیدن اندیشه های اجرایی جریان اصلاحات و یا دولت باشد منتظر اقدامات اجرایی آن است و بدنه اجتماعی این جریان تا زمانی می تواند از این جریان سیاسی حمایت شفاف و قاطعی داشته باشد که نمونه های از اقدمات اجرایی آن در بطن جامعه را شاهد باشد چرا که به هر صورت این بدنه اجتماعی ولو اینکه مصرترین آن نیز باشد در جامعه زندگی می کند و جدای از نیازهای اساسی و اصلی مردم نیست.

هر چند نباید از این نکته نیز غافل شد که جمع بندی این جریان سیاسی برای پذیریش خدمات اجتماعی از چند سال قبل و با ایجاد وحمایت از موسسات خیریه غیرانتفاعی آغاز شده است و آنها مدخل جدید کنشگری در فضای سیاسی را در این حوزه تعریف کرده اند. در واقع با به دست گیری اقدامات عام المنفعه سعی در پذیریش نقشی اجتماعی-کارکردی دارند که این امر موجبات برخوردهای نزدیک تر با مردم و آشنایی با مشکلات آنها و هم چنین تلاش برای رفع آن کاستی ها را در دل خود داراست که در نهایت این اقدامات اجتماعی-کارکردی منجر به حس اعتماد گروهی و افزایش ارزش و گسترده تر شدن بدنه اجتماعی آنها خواهد شد. این امر هم چنین باعث خواهد شد که بدنه اجتماعی حامی این جریان سیاسی از تنوع و تکثر بالاتری نیز برخوردار شود. در وقع این امر موجبات تعمیق و نفوذ هرچه بیشتر اندیشه سیاسی آنها در لایه های مختلف جامعه خواهد شد. اما در این حوزه هنوز در ابتدای راهند و اصولگرایان به صورت سنتی به دلیل داشتن شبکه های قدیمی تر و ارتباط موثق تر توانسته اند که همیشه اعتماد توده های مردم را بیشتر همراه خویش داشته اند امری که اگر اصولگریان در آن از خود سستی نشان دهند قافیه را به رقیب خواهند باخت

منتشر شده شدر:

هفته نامه مثلث

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۵:۲۴
رضا حیدری

کنکاشی کوتاه بر حکومت داری مصدق و اولین دولت مدرنی که تحریم شد

مصدق همان سیاست مدار تکیده اندامی است که بسیاری از مردم وی را قهرمان ملی می دانند .نام او برای بسیاری، هم سنگ کسانی است که در تاریخ نامشان به نیکی یاد می شود.شاید با کمی تسامح بتوان وی را حتی یک استراتژیست زمان خودش هم دانست آنجا که در مقابل امتیاز دهی ها به دول خارجه بحث موازنه منفی را مطرح می کند و بعدها دست زمانه خودش را هم مجری آن می کند.

یقیناً مصدق مردمی ترین و در عین حال پرحاشیه ترین دولت مدرن ایران قبل از انقلاب است که مدتی مستظهر به حمایت مردم ، علما و نخبگان شد و توانست این را به خوبی به آیندگان منتقل کند که بر سر منافع ملی؛جامعه دو هویتی ایران،«اسلامی-ایرانی و مدرن» به راحتی گرد یک میدان جمع خواهند شد.هر چند اقدامات و تندروی های وی منجر به این شد که ابتدا بزرگترین حامی خود یعنی آیت الله کاشانی را از دست بدهد و در ادامه کار با درخواست اختیارات ویژه و تمدید آن نخبگان و در نهایت امر با تعطیلی مجلس ملی هفدهم مردم هم از او ناامید شوند ودر ادامه کار دیگر از او حمایت نکنند.گویی مصدق می خواست با ژست حقوقدان بودن، لیبرال ترین دیکتاتور ایرانی باشد که با سازوکار حقوقی قدرتش را تحمیل کند،راهی که شاید چند قرن پیش از وی ناپلئون آن را پیموده بود.

جدای از گزاره فوق،حرف و حدیث های فراوان در خصوص عملکرد مصدق در مورد مدیریت دولت وی وجود دارد اما آنچه که شخصیت عجیب و مرموز او را قابل تامل تر می کند نوع دیپلماسی اوست.حقوقدان پا به سن گذاشته هیچ چیز عالم سیاست را خارج از کتب حقوق بین الملل تفسیر نکرد،کاری که البته تا حدودی جوابگو هم بود و توانست با ادبیات رسمی خود در ماجرای نفت و شکایت انگلیسی ها از ایران؛ پیروز بیرون آید و قاضی پرونده،رای به برنده بودن او صادر کند.اما این پایان کار مصدق و دولت او نبود.چرا که شاید وی اولین پیروز یک دعوی حقوقی علیه انگلیسی ها باشد اما اولین دولت مدرن ایرانی هم هست که طعم تلخ تحریم را چشید.

مصدق گویی اجماع نقیضین است،چرا که وی میداند باید ایران را مستقل نگاه دارد اما برای حفظ این استقلال به دنبال راه حل از بیرون می گردد.شاید او مرد عمل بود اما هیچ گاه نتوانست مرد سیاست هم باشد. گویی مصدق بعد از تحریم خرید نفت از سوی انگلستان، به سیاست موازنه منفی تبصره ای زد و برای رهایی از انگلیسی ها دست به سوی امریکایی ها دراز کرد.هر چند که هیچ گاه امریکایی های به وی کمک نکردند اما هرگز مصدق هم در ذهن خود تصور نمی کرد که یانکی ها، روزی با همکاری همان انگلیسی ها نقشه براندازی دولتش را بکشند و او پس از کودتای 28 مرداد تا پایان عمر خویش هیچ گاه رنگ آزادی را به خود نبیند و در حبس و انزوا جان بسپرد.

به هر صورت مصدق نه تنها نام خود را به عنوان یک قهرمان ملی ثبت کرد بلکه این رکورد را هم برای خود به دست آورد که اولین دولت مدرن ایران باشد که از سوی دول اروپایی تحریم شده است،تحریمی که ابتدا انگلیس در خصوص خرید نفت ایران انجام داد و بعد از آن امریکا هم تحریم دلار را بر ایران اعمال نمود.این تحریم ها گویی ذهن او را به غلیان انداخت تا این بار نیز او دست به ابتکار بزند و اولین دولتمردی باشد که با دارا بودن منابع نفتی، بودجه را بدون درآمدهای نفت تنظیم کند و بتواند تراز مالی خود را مثبت نگه دارد.

به هر صورت در بررسی اقدامات مصدق چند نکته به خوبی عیان است،اول اینکه دولت مصدق با وجود اینکه یکی از لیبرال ترین دولت های قبل از انقلاب است اما شاهد هستیم که اولین دولت مدرن ایرانی هم هست که تحریم می شود و این تحریم اساسی ترین،سخت ترین و کاری ترین ضربه به ساختار اقتصادی کشور و دولت درآن زمان بود و دلیل اعمال این تحریم سخت بر او؛  نه شعارهای جهانی،نه اقدام های اسلام گرایانه،نه زیرپاگذاشتن قواعد و حقوق بین الملل و ساختارهای حاکم بر جهان و نه دشمنی با قدرت های جهانی و نه جنجال بر  سر به رسمیت شناسی یک رژیم است،بلکه تنها دلیل تحریم دولت مصدق و مردم ایران در آن زمان تلاش او برای استقلال کشورش و دولتش از چنگال استعمار بود و نه هیچ چیز دیگری. از سوی دیگر مصدق این نکته را به خوبی فهمیده بود که باید به سوی اقتصاد بدون نفت برود و آن را به اجرا بگذارد هر چند نباید از پیشتیبانی آیت الله کاشانی و فتاوای حمایتی وی در کمک به دولت چشم پوشی کرد شاید منظور مصدق از این کار اجرای نوعی اقتصاد مقاومتی و حرکت به سمت اقتدار درون زا در حوزه اقتصاد بود هر چند وی در خصوص سیاست های نفتی دولتش دچار اشتباهات فاحشی شد. به هر صورت باید به این نکته مهم اشاره کرد که در بازی سیاست هیچ کشوری منافع خود را قربانی هیچ کشور دیگری نمی کند کاری که امریکا در مواجهه به مصدق انجام داد.شاید مصدق در تخیلات خویش می پنداشت که می تواند به راحتی و با همکاری امریکا، انگلیسی ها را دور بزند و خود،دولت و کشورش را از دست آنها برهاند،این اقدام ساده انگارانه از مصدق بعید به نظر می رسید گویی که او در عرصه سیاست به سورئالیسم دچار شده بود.

به هر سوی شاید بتوان تمام پیام دولت مصدق را به تاریخ همین یک جمله دانست که«استقلال هزینه دارد» حتی اگر لیبرال ترین دولت مدرن باشید.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۵۸
رضا حیدری