حقیقتاً انتخابات یازدهم و نتیجه آن همه را شوکه کرد.هیچ فردی نمی توانست این نتیجه را پیش بینی کند.شاید تعبیر الجزیزه کامل باشد که گفته بود:ایران کشور غیر قابل پیش بینی است.به هر سوی انتخابات بدون هیچ حاشیه ای برگزار شد و جناب دکتر روحانی به این مسند تکیه دادند.اما بعد ار برگزاری انتخابات بحث های مختلفی به وجود آمد که محور اصلی آنها به حاشیه رفتن گفتمان اصول گرایی بود و این بحث تا حدودی هنوز هم ادامه دارد.هستند دوستان و عزیزانی که در وبلاگ حقیر نظراتی گذاشته و به این موضوع اشاره می کنند و یا در این خصوص سوالی دارند.
آیا گفتمان اصولگرایی به حاشیه رفته است؟
اگر گفتمان اصولگرایی دارای مقبولیت بود پس چرا رای نیاورد؟
بحث در خصوص ریاست جمهوری یازدهم کمی زمان بر و بررسی آن نیازمند تحقیق و مطالعه بیشتر است.اما سعی شد که به برخی از دوستان به اندازه وسع ناچیز سواد خود پاسخ دهم که چرا«گفتمان اصولگرایی»به حاشیه نرفته است و هنوز ادبیات این گفتمان هواخواه دارد.
به حاشیه رفتن گفتمان زمانی صورت می گیرد که گفتمان موجود در جامعه (مثلاً اصول گرایی)،یا مورد اعتماد نباشد،یا در دست رس نباشد و یا خود را بازتولید نکند(به این لینک مراجعه نمایید)
بازتولید،قابل اعتماد بودن و در دست رس بودن(قابل لمس بودن) سه شرط اصلی است که حیات یک گفتمان را تضمین می کند و در صورتی که گفتمان و یا جریانی نتواند هر سه ضلع و یا حتی یک ضلع آن را در اختیار داشته باشد در فضای سیاسی به حاشیه می رود.
همان طور که اشاره شده است اگر یک گفتمان نتواند سه ضلع را داشته باشد از دایره سیاسی به حاشیه می رود.درست است که اصول گرایی انتخابات ریاست جمهوری را از دست داد اما بیش از 75درصد کرسی های شورای شهر و روستای کشور را به دست آورد.از این رو می گوییم که این گفتمان در میان آحاد ملت جوابگو است و مردم به این دلیل به نمایندگان خود،در شورای شهر و روستا رای اعتماد داده اند.که از ادبیات گفتمان اصولگرایی استفاده کرده اند.لذا اینکه برخی می گویند گفتمان اصولگرایی دارای مقبولیت نیست اشتباه است.لذا رای به آقای روحانی رای به اصلاحات و یا گفتمان دیگری نبود،بلکه رای به یک«کلان شعار»بود.انشاءالله به آن خواهیم پرداخت.
از طرف دیگر این گفتمان در دست رس است.یعنی این که ادبیات این گفتمان در میان مردم وجود دارد.ساده زیستی،عدالت محوری،دوری از اشرافیت،پیشرفت مادی و معنوی،خدمتاین موارد تنها بخشی از کلید واژه های اصولگرایی است که در جامعه وجود دارد.منظور از در دسترس بودن یعنی اینکه مردم ادبیات آن را حس و لمس کنند،می توان ادعا کرد که این ادبیات در جامعه وجود ندارد؟و مورد اعتماد مردم هم نیست؟
هم چنین باید اشاره کرد که در دور نهم انتخابات مجلس شورای اسلامی این گفتمان اصولگرا بود که برنده مطلق انتخابات شد.در حال حاضر اکثریت این مجلس در دست جریان اصولگرا و یا نزدیک به اصولگرا است.لذا این گفتمان همچنان که اشاره شد دارای بدنه مردمی خوبی است و عدم مقبولیت یک حرف ساده لوحانه است که از سوی برخی مطرح می شود
لذا گفتمانی که در مرحله اول مهمترین شورای شهر کشور(یعنی شورای شهر تهران) و در بعد مرحله بعد شورای شهر کشور را فتح کرده است و هم چنین مجلس قانونگذاری را در دست دارد دارای مقبولیت و اعتماد است.از دست دادن کرسی ریاست جمهوری را نمی توان باخت و به حاشیه رفتن یک گفتمان دانست،چرا که به حاشیه رفتن یک گفتمان از سطوح پایین تر جامعه شروع می شود و نفی می گردد مانند شورای شهر و یا مجلس شورای اسلامی.
از طرفی چطور می توان ادعا کرد که مردم به مجلس و شورای شهر اصول گرا اعتماد می کنند اما در انتخابات ریاست جمهوری به کس دیگری رای می دهند؟
حال شاید برای برخی دوستان این سوال هنوز وجود داشته باشد که چطور حسن روحانی ریاست جمهوری را به دست گرفته است؟
باید اشاره کرد بررسی چگونگی ریاست جمهوری جناب روحانی بحث مفصلی است.باید در یک نگاه جامعه شناسانه و با بررسی نیروهای اجتماعی،فاکتورهای زودگذر و پایدار انتخاباتی،چگونگی تشکیل شبکه های اجتماعی،تغییر و هدایت افکار عمومی و ده ها فاکتور ریز و درست مختلف را مورد ارزیابی قرار داد،اینکه یک فردی که خود را اصولگرا نمی داند انتخابات ریاست جمهوری را از آن خود کند و بعد ما نتیجه بگیریم که گفتمان اصولگرایی به حاشیه رفته است تحلیل اشتباهی است و با کمال احترام باید گفت که یک تحلیل خطی و کودکانه است.
هرچند این را باید پذیرفت که امکان دارد که با از دست رفتن قوه مجریه احتمال تغییر افکار عمومی نیز به وجود آید که توضیح این بحث خارج از حوصله است.لذا مهمترین امری که بسیار مهم است و باید گفتمان اصولگرایی آن را مد نظر بگیرد بحث بازتولید است،یعنی در خصوص دال های پیرامونی خود باید تجدید نطر داشته باشد تا بتواند خود را هم چنان گفتمان هژمونیک جامعه معرفی کند.