نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

   نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

    گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

بخت عشاق را بد بریده اند.چرا که از ازل تا به ابد،عاشقی را به صبوری پیوند زده اند،زمان محک خوبی است.سره از ناسره در کشاکش صبوری عشاق عیان می شود،اگر نه هر هوسی عشق می شد و به قداست می رسید

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

این مطلب برای «روزنامه وطن امروز» نوشته شده است.



پشیمان هستیم، یک واکنش محدود سیاسی در فضای مجازی بود که از سوی برخی حامیان هنری و سینمایی روحانی شکل گرفت. دقیقاً بعد از تدوین لایحه بودجه از سوی دولت و بندهای قابل‌تأملی که در آن وجود داشت، اعتراضات گروه‌های اجتماعی شروع شد. افزایش 3 برابری عوارض خروج از کشور که فعالان فضای مجازی از آن تحت عنوان جریمه خروج از کشور نام ‌برده بودند- و البته در تناقض بود با بی‌تفاوتی نسبت به گرانی شدیدتری که در حامل‌های انرژی و حذف میلیونی یارانه‌بگیران در بودجه سال 97 پیشنهاد شده بود- منجر به واکنش‌هایی شد که در قالب هشتگ #پشیمانیم خودش را نشان داد.


در رفتارشناسی این اعتراض نکته‌ای که بسیار قابل ‌توجه است، نقد عملکرد اقتصادی و اجتماعی دولت از سوی حامیان بود که تا پیش‌ از این وجود نداشت. وقتی به رفتار بدنه اصلاح‌طلبان در حمایت از دولت‌های خاتمی نگاهی می‌اندازیم، متوجه می‌شویم عمده نقدهای بدنه حامی، شامل تعدیل یا تشدید سیاست‌های فرهنگی بوده است.


همیشه آن دسته از هنرمندان، بازیگران، دانشجویان و برخی اساتید دانشگاه و سایر گروه‌های اجتماعی که از اصلاح‌طلبان حمایت کرده‌اند، عمده نقدهای‌شان در حوزه فرهنگ و مسائلی چون آزادی بیان، اندیشه و تساهل در مسائل اینچنینی بوده و کمتر دیده‌ایم آنها خود را منتقد کارکردهای اقتصادی و اجتماعی دولت نشان دهند، یعنی آنها هیچ‌گاه مسأله معیشت را دستاویز انتقاد قرار نداده‌اند، لذا در بدو توجه به این مسأله باید به این نکته توجه داشت که برای نخستین‌بار و به‌صورت جدی «کارکرد»‌‌های اقتصادی و اجتماعی دولت از سوی چهره‌های سرشناس هنری و سینمایی
- سلبریتی‌ها- مورد انتقاد قرار گرفته است.


این مسأله نشان‌دهنده این است که دولت روحانی نتوانسته است کارکردهای اصلی خودش را که همان بهبود وضع معیشتی مردم و رونق اقتصادی است انجام دهد و ناتوانی مفرط دولت‌های او، خواه‌ناخواه زندگی و ارتزاق این جریان را هم تحت تأثیر قرار داده است.


دولت روحانی که با حمایت کامل اصلاح‌طلبان و با شعار رونق اقتصادی روی کار آمده، هرگز نتوانسته است آن شعارها را محقق کند و بدیهی است وقتی حامیان شاهدند که دولت مستقر توان کافی در تحقق بخشیدن به شعارهای خود را ندارد، نسبت به عملکرد آن منتقد باشند.


بدیهی است سلبریتی‌ها بخشی از جامعه هستند و از سیاست‌ها، چالش‌ها، کمبودها و ناتوانی‌های دولت متأثر می‌شوند. هر چند این چهره‌ها و سایر گروه‌های اصلاح‌طلب به دلیل ایجاد دوگانه فرهنگی که بین آقایان رئیسی و روحانی ایجاد شد، به دولت اعتدال رأی دادند اما این رأی را نباید ایدئولوژیک تلقی کرد. بدیهی است بخش قابل‌توجهی از نگاه رأی‌دهندگان به آقای روحانی بهبود وضع موجود، ایجاد آزادی‌های بیشتر برای این جریان و در نهایت ایجاد رونق اقتصادی بوده است.


اما سران و فعالان سیاسی جریان اصلاح‌طلب همیشه در تلاش بوده‌اند تفسیری ایدئولوژیک از رأی بدنه حامی ارائه داده و نشان دهند رأی حامیان آنها گفتمانی و ورای چالش‌ها و کمبودهای موجود است.


از همین رو است که عباس عبدی، یکی از چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلبان در نقد هشتگ پشیمانیم که از سوی سلبریتی‌ها طرح شد، می‌گوید: «کسانی که رأی داده‌اند نباید خیلی از وعده‌ها را جدی بگیرند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. مسأله رأی‌دهنده این است که بتواند تداوم حضور سیاسی و اجتماعی خود را تضمین و آن دسته از کارهای دولت را که نمی‌پسندد نقد کند... پایان سیاست هنگامی است که نتوانیم درباره این تصمیمات و سیاست‌ها نقد کنیم. کسانی که می‌گویند پشیمان شده‌اند، بیش از آنکه بدذاتی یا ناتوانی رای‌گیرنده را اثبات کنند، کم‌اطلاعی و درک نادرست خود از سیاست را اثبات و اعلام کرده‌اند».


این صحبت آقای عبدی، تاییدی بر این مدعاست که برداشت ایدئولوژیک اصلاح‌طلبان از آرای رأی‌دهندگان یک اصل کلی است و رأی به ‌مثابه ایجاد توان برای سران، به‌منظور اصلاحات مدنظرشان است. چه این اصلاحات درخواست‌های بدنه حامی باشد چه نباشد.
از سوی دیگر رفتاری که از سوی سلبریتی‌ها رخ داد، نشان‌دهنده شکافی است که بین بدنه و سر این جریان در حال شکل‌گیری است. بدنه اجتماعی دارای مطالبات متعددی است که بخش قابل‌توجهی بحق و غیرسیاسی است. عدم توجه به این درخواست‌ها از یکسو و ناتوانی مفرط دولت در تحقق این خواسته‌ها که گاهی با بی‌توجهی وزرا هم مواجه شده، نشان می‌دهد رأی‌دهندگان خواست‌ها و مطالبات معینی دارند که لزوماً همه آنها ایدئولوژیک و گفتمانی نیست.


رفتار سلبریتی‌ها نوعی تغییر را در بدنه حامیان این جریان نشان می‌دهد. آنها در قبال رأی، اقدام می‌خواهند و تمایل ندارند رأی آنها به‌صورت خاص تفسیر شود. در واقع آنها به دنبال نوعی بده‌بستان سیاسی هستند که امری بسیار متداول در فرآیند رأی‌گیری است اما این رفتار چندان به مذاق سران اصلاحات خوش نیامده است و افراد متعددی چون ابطحی، عبدی، صفایی‌فراهانی و مبلغ درباره آن موضع‌گیری منفی داشته‌اند.


در این‌ بین تندترین واکنش را محمد خاتمی در قبال حامیان سابق دولت داشت. او رفتار سلبریتی‌ها را دسیسه‌چینی خواند و اقدامی برای ناامید کردن مردم نامید تا موسوی‌لاری هم این واکنش تند خاتمی را تکمیل کند و اساسا انتقاد سلبریتی‌ها را برنامه اصولگرایان علیه دولت بداند(!) البته خاتمی از این‌ دست رفتارها را سابقاً هم نشان داده و به‌یادماندنی‌ترین رفتار او در روز دانشجوی سال 83 بود که در پی اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران عنوان کرد «کاری نکنید که بگویم شما را از سالن بیندازند بیرون».


این واکنش‌های غیرمنطقی از سوی سران جریان اصلاح‌طلب قطعاً بی‌توجهی به درخواست بدنه حامیان است که انتظاراتی غیرسیاسی از دولت دارند. شاید این عدم انعطاف از سوی افرادی چون خاتمی به دلیل این است که حامیان در حال تخریب پروژه‌ای هستند که از سال 92 شکل‌گرفته است.
بر هیچ‌کس پوشیده نیست که از ابتدا، همراهی اصلاح‌طلبان با آقای روحانی مقطعی بوده و آنها به دنبال آن بوده‌اند که با پنهان شدن پشت‌سر حسن روحانی مجدداً به فضای رسمی سیاست بازگردند. عنوان «رحم اجاره‌ای» که در همان ماه‌های اول دولت یازدهم از سوی نخبگان این جریان به دولت داده شد، نشان از این پروژه بود. پس طبیعی است در این پروژه سران جریان اصلاحات چیزی جز حمایت از بدنه نمی‌خواهند و هدف آنها هم چیزی جز بازگشت به قدرت نیست.


در این شرایط طبیعی است که انتقادات بحق نیروهای حامی دولت که برای رأی آوردن آن هم بسیار تلاش کردند، نوعی شورش تلقی شود و سران و افراد برجسته جریان اصلاحات بشدت علیه حامیان و سلبریتی‌ها موضع‌گیری کنند.


عدم پاسخگویی به انتقادات واردشده به دولت و حمایت بی‌قیدوشرط سران اصلاحات از روحانی نشان می‌دهد این جریان فقط در حوزه تولید شعار بسیار خوب رفتار می‌کند و در حوزه عمل حاضر نیست به شعارهای خود پایبند و حتی نسبت به آنها پاسخگو باشد.


«دانستن حق مردم است» و «زنده‌باد مخالف من» از کلان‌شعارهای جریان اصلاح‌طلب است که امروز به‌صورت خنده‌داری از سوی خود آقای خاتمی نقض می‌شود و او منتقدان را «دسیسه‌گر» می‌نامد و حسن روحانی هم مخالفانش را به جهنم حواله می‌دهد!


این قبیل رفتارها و سایر تاکتیک‌های سیاسی این جریان، بدنه حامی را با شک و تردید بسیار نسبت به شعارهای آنها مواجه خواهد کرد. مسأله توسعه سیاسی که بعد از دوم خرداد مطرح شد و «اصل شایسته‌سالاری» با فهرستی بسته‌شدن انتخابات مجلس به‌صورت عریان نقض شد تا اصل تکثر در فعالیت سیاسی و بسیاری از شعارهایی که از سوی آنها داده می‌شد با بدبینی نگاه شود.


در تحلیل رفتار سیاسی جریان اصلاحات به نظر می‌رسد سران این جریان برای به دست‌گیری قدرت سیاسی در کشور از سرکوب هیچ‌کسی و هیچ‌چیزی واهمه ندارند. زمانی که سران این جریان سیاسی حتی حامیان خود را به‌خاطر یک انتقاد ساده به تمسخر می‌گیرند و به آنها دسیسه‌گر می‌گویند باید متوجه شد که اگر آنها قدرت را در دست داشته باشند چه بلایی بر سر جریان رقیب و مخالفان سیاسی خود خواهند آورد.

                                                                                        منتشر شده در:
                                                                                               سایت مشرق
                                                                                          روزنامه وطن امروز
                                                                                            خبرگزاری فارس
                                                                                          خبرگزاری دانشجو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۱۷
رضا حیدری

این مطلب برای «هفته نامه مثلث» نگاشته شده است.


در رفتار‌شناسی و نوع ادبیات محمود احمدی‌نژاد، عدلت، کلان‌ترین مساله‌ای است که می‌توان یافت. در واقع تحقق عدالت همیشه یکی از فانتزی‌های جذاب تاریخ ایران بوده است که گویا هیچ‌گاه محقق نشده است. در واقع نوع حکومت‌هایی که بر قلمرو ایران حاکم بوده‌اند، تمایل به عدالت و دولتی بر‌خاسته از آن را تشدید کرده‌اند. این گرایش به عدالت را می‌توان در ادبیات اساطیری ایران نیز به‌وضوح مشاهده کرد. کما‌اینکه فردوسی در اثر ‌بی‌مانند «شاهنامه» خروش کاوه آهنگر را اقامه دادگری می‌داند. در واقع محقق‌شدن عدالت سال‌ها در ذهن ایرانیان وجود داشت و در نهضت مشروطه خود را مجدد نمایان کرد. تاسیس «عدالت‌خانه» جدای از ضعف ساختاری حکومت قاجار گویی بیشتر عسرت تاریخی بود که مردم ایران آن را در زمان مشروطه خواستار شده بودند. در واقع می‌توان این‌طور بیان کرد که عدالت و عدالت‌خواهی همیشه واژگانی انقلابی بوده‌اند که نه‌تنها در بستر تاریخی ایران، بلکه در سایر حرکت‌های انقلابی تاریخ هم وجود داشته است؛ کما‌اینکه ایدئولوژی مارکسیسم هم از آن سرشار است. از‌این‌رو می‌توان این‌طور برداشت کرد که این واژه همیشه توانسته که توده‌های مردم را با خود همراه سازد و یکی از مطالبات جدی انقلاب‌های مردمی ‌در طول تاریخ بوده است‌ کما‌اینکه یکی از دلایل اصلی وقوع انقلاب اسلامی را می‌توان تحقق عدالت، این مطالبه تاریخی و فراموش‌نشده ملت ایران دانست. از‌این‌رو این واژه و معنایی که در دل آن نهفته است، هیچ‌گاه رنگ نباخته است. هرچند گاهی هم دستاویز گروه، جریان و یا افرادی قرار گرفته تا به نوعی با همراه‌سازی مردم به اهداف خود نائل آیند.

عدالت و انقلاب اسلامی

بی‌شک یکی از ارکان اصلی وقوع انقلاب اسلامی مساله عدالت بوده است. این واژه هرچند در ادبیات سیاسی چهره‌ها و شخصیت‌های دهه‌های 50 و 60 وجود دارد و نوع اقتصاد بسته و کاملا دولتی دهه 60 را می‌توان یکی از مصادیق رفتار دولت‌های بعد از انقلاب در راستای تحقق عدالت دانست، اما پس از رحلت حضرت امام‌خمینی‌(ره) و برجسته‌شدن مساله توسعه و بازسازی جنگ در دوران هاشمی‌رفسنجانی و شکل‌گیری طبقه‌ای از بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها در بدنه اجرایی و مدیریتی کشور تا حدودی به فراموشی سپرده شد. این فراموشی با روی کار‌آمدن دولت خاتمی و برجسته‌شدن مساله توسعه سیاسی و مقدم‌دانستن آن بر توسعه اقتصادی ادامه پیدا کرد. اما پیروزی نیروهای دست راستی که بعدها نام «اصولگرایی» را بر خود نهادند، مجددا مساله عدالت را در جامعه عمده کرد. در تحلیل پیروزی نیروهای انقلابی، گرایش به عدالت و شعارهایی که به نوعی حرکت به سوی آن بود سهمی ‌اساسی دارد. «آوردن پول نفت بر سر سفره مردم» هرچند شعار بسیار عامه‌پسندی بود، اما نشان از رفتارهایی ناظر برای تحقق عدالت بود. مسکن مهر، یارانه‌ها، سهام عدالت و... نشانه‌های دیگری از تلاش‌های دولت‌های نهم و دهم جهت محقق‌کردن عدالتی بود که توانسته بود با آن پیروز شود.

احمدی‌نژاد‌؛ مدیر اجرایی که دوست دارد ایدئولوگ باشد!

طی پژوهشی که جناب دکتر اخوان کاظمی ‌انجام داده‌اند و آن را در کتاب ارزشمند «نقد و ارزیابی گفتمان‌های اجتماعی- سیاسی مطرح در جمهوری اسلامی» به چاپ رسانده‌اند؛ عدالت مساله اصلی و شخصی احمدی‌نژاد و دولت‌های نهم و دهم بوده است. در این پژوهش بسیاری از نطق‌ها، سخنرانی‌ها، نامه و دیدگاه‌های آقای احمدی‌نژاد مورد بررسی گفتمانی قرار گرفته‌اند و واژه عدالت یکی از عمده‌ترین مسائلی است که وی به آن اشاره کرده است. نکته حائز اهمیت این است که احمدی‌نژاد رئیس دولت‌‌‌ «عدالت‌محور» شد اما او و یاران وی ایجاد‌کننده گفتمان عدالت نبوده‌اند. این گفتمان در بستر تاریخی ایران وجود داشت و مختصات آن در انقلاب اسلامی معین شده بود. از‌این‌رو احمدی‌نژاد بیش از اینکه ایدئولوگ باشد، مفسری است که مختصات جدیدی از این گفتمان را نمایان کرده است. در واقع یکی از درگیری‌ها و نقاط افتراق اصولگرایان با احمدی‌نژاد-او هیچ‌گاه خود را اصولگرا ننامید- نوع تفسیر آنها از مساله عدالت است. این واژه همیشه متولیان زیادی در میان اصولگرایان داشته و هرکسی به اندازه توان خود در‌صدد بوده است که بخشی از آن را اجرا نماید‌ کما‌اینکه احمد توکلی و یاران او «سازمان دیده‌بان شفافیت» را راه‌اندازی کرده‌اند که هدفش مبارزه با فساد سیستمی ‌و در کلان ماجرا تحقق عدالت است.

چرا احمدی‌نژاد دوست دارد او را عدالت‌خواه بدانند؟

در خطوط بالا اشاره شد که مساله عدالت و تحقق آن ریشه در تاریخ این کشور دارد و یکی از مسائل عمده ملت ایران بوده که هیچ‌گاه محقق نشده است. در انقلاب اسلامی یکی از دال‌های پیرامونی بوده است و احمدی‌نژاد با عملکرد خود آن را در جامعه عمده کرد و با اقداماتی همچون یارانه‌ها، مسکن مهر، سهام عدالت و... مختصاتی مشخص از آن ارائه کرد و همین دست تلاش‌ها بود که رای نزدیک به 25 میلیون را برای او فراهم آورد.

در واقع گفتمان عدالت بر خلاف اصلاحات که همیشه آکادمیک و نخبگانی بود و به همین دلیل هم تسریع آن در جامعه سخت و زمان‌بر شد، می‌تواند توده‌های مردم را به سرعت در کنار هم قرار دهد. باتوجه به اینکه احمدی‌نژاد هیچ‌گاه خود را وابسته به جریان اصولگرایی ندانسته و مرز‌بندی شفافی هم با جریان اصلاحات در کشور دارد، می‌توان این‌طور بیان کرد که استراتژی وی این است که با سر دست‌گرفتن مساله عدالت برای خود و هدفی که در نظر دارد بدنه اجتماعی ایجاد کرده و در تلاش است که «جریان سوم» را در کشور بنا نهد. چند ویژگی مهم در واژه عدالت وجود دارد که به احمدی‌نژاد برای هدفی که دارد کمک می‌کند:

1. شعار عامه‌پسند و محقق‌نشده تاریخی ایران است

2. ایجاد دوگانگی و غیریت با فسادو به نوعی بستر مبارزه فراهم می‌کند

3. توان دو‌قطبی‌کردن جامعه را دارد

4. امکان تعمیم به خارج از مرزهای جغرافیایی در دل آن وجود دارد.

از‌این‌رو او در تلاش است که به هر نحوه ممکن خود را تنها مجری تحقق عدالت در کشور نشان دهد و چون عدالتخواهی مرزبندی‌های سیاسی را به‌راحتی در هم می‌شکند این امکان را به او و یا هر فرد و جریان دیگری می‌دهد که نیروهای اجتماعی را فارغ از نگاه سیاسی شان در کنار خود جمع ‌کند. نباید فراموش کرد که بسیاری از حامیان مذهبی او بر این باور بودند که دو دولت نهم و دهم در واقع در حال زمینه‌سازی برای تحقق ظهور حضرت ولیعصر (ا‌رواحنا له‌الفدا) است و همین هم تشدید‌کننده مساله عدالت شد. از طرفی دیگر و بر‌اساس منجی‌گرایی که در میان حامیان این جریان وجود داشته و دارد، بحث بیداری انسانی و مساله مدیریت جهانی مستضعفین هم مطرح شد و بهترین محرکی که می‌تواند توده‌های مردم را چه در خارج و چه در داخل با خود همراه سازد مساله عدالت است‌ کما‌اینکه یکی از ویژگی‌های شعار «عدالتخواهی» قابلیت تعمیم آن به خارج از مرزهای جغرافیایی است.

ناگفته نماند که محبوبیت احمدی‌نژاد در میان کشورهای منطقه و سایر کشورهای جهان سوم به مراتب بالاتر از سایر روسای‌جمهور ایران است و او تنها کسی است که پس از پایان ریاست‌جمهوری خود در چند نشست آکادمیک و عمومی در کشورهایی مثل ترکیه حضور پیدا کرد و در جمع مردم این کشورها صحبت ‌نمود.

بنابراین به نظر می‌رسد ‌احمدی‌نژاد در تلاش است که جریانی در کشور به وجود آورد که مرزبندی شفافی با اصولگرایان و اصلاح‌طلبان خواهند داشت و بهترین محرک برای شکل‌گیری بدنه اجتماعی این جریان هم مساله عدالت و عدالتخواهی است که این امکان را به او خواهد داد نوعی دو‌قطبی (عدالتخواهان و غیر‌عدالتخواهان، حکومتی‌ها و مردم‌) در کشور ایجاد کنند که متخصص این کار هم هست و به نوعی مردم را مقابل ساختارهای نظام قرار دهد. او خواسته و یا ناخواسته این کار را انجام می‌دهد. تکرار مداوم «دولت پاکدستان» هم در‌همین‌راستا قابل تحلیل است. در واقع احمدی‌نژاد در تلاش است که با شعارهایی از این دست خود را از فسادهای‌ ایجاد‌شده در سیستم اجرایی کشور برهاند و بقایی هم بازیگر اثبات این مساله شده است.

چرا احمدی‌نژاد بست نشسته است؟

اشاره شد که احمدی‌نژاد دوست دارد تنها مجری و بدیل عدالت باشد. بر همین مبنا نمی‌تواند آلترناتیو دیگری را برای احقاق عدالت تحمل نماید.

بر‌اساس ساختار کشور، قوه‌قضائیه مسئول مبارزه با فساد و برخورد با آنها و به نوعی مجری عدالت است. بر‌همین‌اساس می‌توان تنش‌های ایجاد‌شده بین او و رئیس قوه‌قضائیه را تحلیل کرد. البته در رفتارهای احمدی‌نژاد همیشه فرد و ساختار همسان و یکسان دیده می‌شوند. رفتارهای او و صحبت‌هایی که اخیرا در بست‌نشینی خود در حرم عبدالعظیم حسنی‌(ع) - این بارگاه همیشه محل بست‌نشینی‌های تاریخی مردم ایران از انقلاب مشروطه به بعد بوده است بنابراین انتخاب آن هوشمندانه است و به نوعی حرکت‌های بزرگی از آنجا شکل گرفته است-عنوان کرده که همگی نشان از به مبارزه‌طلبیدن ساختار قوه‌قضائیه است و شخص آیت‌الله آملی‌لاریجانی تنها یک دستاویز و بهانه شده است. بنابراین می‌توان این‌طور بیان کرد که در استراتژی احمدی‌نژاد او باید بتواند با مساله عدالت زمینه‌های شکل‌گیری جریان سوم در کشور را ایجاد نماید و یکی از تکنیک‌های لازم برای این کار هم ‌بی‌اعتبار سازی‌ قوه‌قضائیه به‌عنوان مجری مبارزه با فساد و بسط عدالت ‌ا‌ست.

از‌این‌رو تخفیف رفتارهای او به درگیری‌های شخصی بین رئیس قوه‌قضائیه دقیق نیست. بست‌نشینی احمدی‌نژاد خط‌کشی پر‌رنگ بین جریان‌ها و ساختارهای سیاسی مردم است. او در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 هم به همین روش پیروز شد و این قبیل رفتارها برای او نوستالژیک است. این کار او شبیه رفتار دکتر مصدق است که در زمان نخست‌وزیری و تنش بین قوه مقننه به میان مردم آمد و گفت که مجلس همین‌جاست. حالا شاید احمدی‌نژاد دوست دارد به میان مردم برود و بگوید: «حکومت همین‌جاست.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۱۲
رضا حیدری