نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

   نوشته‌هایی با طعم انقلاب اسلامی

    گاه نوشته‌های رسانه‌ای رضا حیدری

بخت عشاق را بد بریده اند.چرا که از ازل تا به ابد،عاشقی را به صبوری پیوند زده اند،زمان محک خوبی است.سره از ناسره در کشاکش صبوری عشاق عیان می شود،اگر نه هر هوسی عشق می شد و به قداست می رسید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن روحانی» ثبت شده است

حسن روحانی با رای شکننده ۷ دهم درصدی توانست در سال ۹۲ بر صندلی ریاست جمهوری بنشیند. یک حاشیه نا امن چهارساله که انتظار می رفت با توجه شعارهای که داده است میزان مقبولیت خود را افزایش دهد. آن روزها بسیاری از کارشناسان سیاسی بر این نظر بودند که بهتر است حسن روحانی از حاشیه ها دوری کند و با «کار» و نه «شعار» خود را از حاشیه رای شکننده ای که آورده است دور کند. اما او خلاف این رویه را برگزید!

 بر اساس سنت سیاسی جامعه ایران که همیشه رئیس جمهورها شاهد افت محبوبیت در جامعه می شوند، پیش بینی می شد که روحانی نیز با این چالش مواجهه شود، اما نه آنقدر که شایعاتی درخصوص عدم حضور مجدد او در انتخابات ریاست جمهوری در میان سیاسیون و رسانه ها بالا بگیرد.

 هرچه که هست روحانی میل دارد یک بار دیگر خود را بیازماید. اما حضور مجدد او در کاخ ریاست جمهوری که چند سالی است از پاستور به سعدآباد منتقل شده است با چالش هایی روبه روست که انتخاب مجدد او را با اما و اگر های بسیاری مواجهه کرده است.

 روحانی اگر در سال ۹۲ یک بدیل تمام عیار برای سیاست های احمدی نژاد و گذار از دوران سیاست های هیجانی به سیاست محافظه کارانه بود و توانست خود را به عنوان این کلیشه معرفی کند و گوی رقابت را از اصولگریانی برباید که هرچند با برنامه تر از او بودند؛ اما او اکنون چهارسال است که مشق کرده است. نمای دولت او پس از چهار سال توافق بر کاغذ مانده‌ای به نام برجام است که به گفته سیف، ریئس بانک مرکزی «تقریبا هیچ» دستاوردی برای کشور نداشته است.

 از این رو باید گفت که اگر حسن روحانی در سال ۹۲ یک ضدجریان خوب محسوب میشد و توانست با سیاست ورزی مناسب اصلاح طلبان و البته شخصیت و صد البته کلان شعار مناسب رئیس جمهور ایران شود اما در حال حاضر وی دیگر این مزیت های گذشته را ندارد. روحانی این روزها با چند مشکل جدی مواجه است که او را از صندلی ریاست جمهوری دور و بدل به سایه بر دیوار های سعدآباد می کند.

 علمکرد چهارساله او، عدم حمایت اصلاح طلبان، حضور منسجم تر اصولگریان، ایجاد آلترناتیو در درون کابینه برای او و در نهایت کاهش چشمگیر اقبال مردم به او از مواردی است که روحانی را با مشکل انتخاب مجدد مواجه کرده است.

 خوب یا بد، روحانی چهارسال رئیس جمهور ایران بوده است. هرچند که او دوست داشت خود را ناجی، امیرکبیر و یا هر شخصیتی تاریخی دیگر بنامد، اما پس از چهار سال تنها دستاورد او چند کاغذ به نام برجام است. وعده های صد روزه تا هزار روزه او محقق نشده است و کشور در دوران مدیریت وی در روکودی بی سابقه فرو رفته است.

 کارخانه های بسیار بزرگی مانند هپکو، ارج تعطیل شده اند. صنایع خودرو سازی با دوپینگ دولتی نفس می کشند و میزان بیکاری نیز افزایش پیدا کرده است. در کنار این مسائل فساد بزرگ صندوق ذخیره فرهنگیان، فیش های نجومی، زیان ۲۲۰۰ میلیارد تومانی بورس و درگیر شدن برادرش با پرونده چند مفسد اقتصادی و صحبت های سخنگوی دستگاه قضا در این باره، همگی چالش های عملکردی دولت روحانی هستند.

 باید اعتراف کرد که تاکتیک آنی اصلاح طلبان در سال ۹۲ و حمایت از حسن روحانی با انصراف عارف را باید عنوان یک رفتار به موقع و سنجیده سیاسی ثبت کرد.اجماع و حمایت اصلاحات از روحانی برای بازگشت آنها به میان مردم و حاکمیت روشی جالبی بود تا اشتباهات فاجعه بار آنها در فتنه ۸۸ فراموش شود. اما همه چیز پس از انتخاب او به پایان رسید.

 روحانی اعتقادی نداشت که وی با حمایت اصلاح طلبان به پیروزی رسیده است و صد البته که مراد او، هاشمی رفسنجانی نیز این باور را تقویت می کرد. هاشمی بر این باور بود که این او بوده است که روحانی را از محبوبیت او را از ۷ درصد به بالای پنجاه درصد رسانده است. سه مدعی بزرگ برای یک پیروزی خفیف ۷ دهم درصدی به وجود آمد. روحانی، هاشمی و اصلاح طلبان.

 روحانی وزارتخانه ها و استانداری های اصلاح طلبان را که از او مطالبه کرده بودند به آنها نداد و تنها وزارت علوم را پیش کش کرد. البته برای شروع بد نبود. شاید در هیچ نظام سیاسی دیگری اگر جریانی همانند اصلاح طلبان وجود داشت و در پرونده آنها فتنه ۸۸ بود عمر سیاسی آنها را تمام میکردند. به هر صورت انتخابات مجلس نیز با حمایت و به میدان آمدن شیخ عبا خاکستری اصلاح طلبان نیز به سود دولت تمام شد. یک پایان خوش آیند و حتی نوستالژیک.

 نوستالژی از این جهت که اصلاح طلبان به این فکر بودند که می توانند خاطر سال های ۷۸ را زنده کنند و برای این حس خوش حاضر شدند که عارف، بزرگترین کاندید خود را در رقابت با محافظه کار ترین اصولگری کشور، علی لاریجانی به مسلخ ببرند و عملاً عمر سیاسی او را تمام کنند. دولت روحانی بازار مشترک اصلاحات و کارگزارانی هاست، روی خوشی به اصلاحات نشان نداده است و از سوی دیگر بحران کارنامه مشکل جدی شده است که پای آنها را نیز گیر انداخته است.

 این روزها حتی اصلاح طلبان نیز ناامید از عملکرد روحانی هستند. عملکرد ضعیف او آنها را به وحشت انداخته است از این رو به شدت به دنبال آن هستند که راه خود را از او جدا کنند. تلاشی که تا به حال ناکام مانده است و نتوانسته اند آن را محقق کنند.

 دعوای سیاسی در خصوص حمایت و یا عدم حمایت از روحانی هنوز یکی از مسائل روتین این جریان است. عده ای با نظر به اینکه مردم دولت و اصلاحات را یکی میدانند تنها راه حل را حمایت از روحانی می دانند و از سوی دیگر گزینه مناسبی را هم در درون جبهه خود نمی بینند. هرچند که رئیس دولت اصلاحات با پزشکیان چندباری صحبت کرده است که خود را برای انتخابات حاضر کند اما فعلا چراغ سبز پررنگی از سمت نماینده تبریز به آنها داده نشده است.

 این روزها آلترناتیوهای روحانی بسیار شده اند. اصولگرایان خوب یا بد، لیستی ۳۰ نفره برای او مهیا کرده اند که نهایتا ۱ یا ۲ نفر در مقابل او خواهند ایستاد اما بحث آنجا جدی می شود که شکاف درون کابینه اش زیاد شده است. اسحاق جهانگیری شاید همان کسی که میل دارد اینبار به رئیس خود پشت کند. شایعه ها زیادی پیرامون معاون اول روحانی مطرح شده است. گفته می شود که او دیداری با یکی از سران فتنه داشته و ابراز تمایل کرده است که در انتخابات شرکت کند و شرط هایی را نیز در این باره تغیین کرده است.

 وی از سوی اصلاح طلبان به عنوان رابط این جریان با رهبر انقلاب تعیین شده است واخیرا نیز دیداری را با ایشان داشته است. دور از ذهن نیست که روحانی اینبار از دورن کابینه خود دور بخورد و جهانگیری، هرچند که محافظه کار تر از اینها نشان داده است، اما برای انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کند.

 این سیاست ورزی ها همه نشان از کاهش چشمگر اقبال عمومی مردم نسبت به روحانی است که موجب شده است که حتی از دورن کابینه وی نیز شایعاتی در خصوص دور زدن او از دورن هیئت دولت به گوش برسد.

 روحانی همان روحانی سال ۹۲ است. شیک، مرتب و با لباس های خط اتو افتاده، اما این کشور به مردانی با لباس های خاک رو گرفته بیشتر عادت دارد. استراحت باشد شاید برای وقت دیگر!

 اما همه شرایط عبور از روحانی را نشان میدهد، هیچ بعید نیست که مردم اینبار روحانی را کلا به تعطیلات بفرستند.

منتشر شده در:

خبرگزاری دانشجو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۵۵
رضا حیدری

این یادداشت برای هفته نامه «مثلث» نگاشته شده است.

جریان اصلاحات به عنوان یک نیروی منسجم سیاسی-اجتماعی همیشه به عنوان یکی از بازیگران اصلی فضای سیاسی ایران شناخته شده است. اصلاحات بیش از آنکه ظهور یک پدیده سیاسی باشد بیشتر یک پروژه و نه یک پروسه سیاسی بوده است. آن زمانی که جلسات فکری ایدئولوژیک روزنامه کیهان و حلقه کیان وجود داشت تا جلسات بررسی نظریه های سیاسی اندیشه غرب در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، همگی نشان از تلاشی نامنسجم اما هدفمند در تعریف نمودن آکادمیک قدرت و تلاش برای رسیدن به آن بوده است.

در واقع در بازخوانی زمینه های شکل گیری این جریان سیاسی این نکته بسیار عیان است که ساخت آن بیش از آنکه در بطن تحولات اجتماعی و شرایط سیاسی ایران و پاسخی برای آن باشد محصور شده در ساختمان دانشکده های حقوق و علوم سیاسی دانشگاه های تهران بوده است. از این رو زمینه پیدایش این جریان سیاسی نخبگانی بوده است. با توجه به زمینه های پیدایش و زبان علمی و آکادمیک آن و عدم فهم آن توسط جامعه ایران، شبکه سازی نیروهای انسانی توسط این جریان شکل و ساخته شد که بتواند به عنوان مفسر اندیشه های آن در بطن جامعه کنش سیاسی-اجتماعی را بر عهده بگیرد. این شبکه مفسران که اعم از دانشجویان، اساتید دانشگاه تا کارمندان و روزنامه نگاران بوده است در سال های قدرت گیری این جریان سیاسی( سال 76 تا سال 84) در تلاش بودند که علاوه بره‍ژمون نمودن گفتمان آن، ساخت جدیدی از جامعه ایران ارائه دهند و از این رو ساختاری جدیدی بر اساس نیازهای مدرن خود ایجاد نمایند که همانا قدرت گیری و تقویت شدن طبقه جدید (یقه سفیدان-کارمندان) در جامعه ایران بوده است.

در واقع این جریان سیاسی را باید در دو سطح تحلیل و تبیین نمود. یک سطح رفتار های مدیریتی و تفکرات اجرایی خرد، توسط نخبگان آن و سطح دیگر نیز در سطح حوزه اقدامات اجرایی اجتماعی بوده است. این جریان اگر چه در حوزه اندیشه سیاسی با شبکه سازی در راستای ایجاد بدنه اجتماعی برای خود دچار توفیقاتی بوده است و توانسته است جامعه را با زبان و منظور خود آشنا و بدنه مصر اجتماعی برای خود ایجاد نماید اما هرگز در مسئله خدمات و کارکردهای اجتماعی با موفقیت همراه نبوده است. لذا تعریف آنها در این حوزه پسینی است. در واقع در برخورد با معضلات جامعه به دنبال آن هستند که ساختار مناسب را به وجود آورده و یا ساختار موجود را بهبود ببخشند در واقع حل معضل اجتماعی را  به صورت دفعی و خارج از قواعد و ساختار را دنبال نمی کنند. به بیان دیگر حل وفصل نمودن آن را به بعد از ایجاد و اصلاح ساختارها موکول می نمایند. این در حالی است که جریان رقیب-یعنی اصولگرایان دقیقا به عکس این جریان در مسائل اجتماعی کنش می کند.

به بیان ساده تر، اصولگرایان به دلیل آنکه زمینه های فکریشان در بستر کتب و اندیشه ها و نظریات دانشگاهی نیست و اندیشه سیاسی اجتماعی آنها از سنت ارتزاق می کند در بستر اجتماع نیز اقدام به ساختار سازی جدید نکرده است و با استفاده و بهینه سازی از ساختارهای موجود جامعه ایران اعم از مساجد، هیئات (جامعه مدنی سنتی) بیشتر به دنبال رفع و حل مسائل و معضلات جامعه ایران بوده اند و از این رو هیچگاه در حوزه خدمات اجتماعی دچار نقصان نبوده اند. در واقع مردم جامعه ایران همیشه این افراد را در حوزه کارکردهای اجتماعی مورد نیاز خود حاضر و ناظر دیده است و این بدیهی است که «خدمت» به عنوان کاروی‍ژه و برگ برنده جریان اصولگرا در مقابل «نظر و علم» جریان اصلاح طلب از جذابیت بیشتری برای مردم برخوردار باشد.

از این رو در تبیین چرایی فشار اصلاح طلبان به دولت تدبیر و امید در جهت چابک سازی و فعالیت بیشتر دقیقاً برطرف کردن همین نقضان کارکردها و خدمات اجتماعی مد نظر است چرا که تا به الان این اصولگرایان بوده اند که توانسته اند رفع و نقصان معضلات جامعه را در حوزه جرا به خود گره بزنند.

البته لازمه این تغییر و حرکت به سمت اصلاح رویه حاکم توسط جریان اصلاح طلب، ابتدا در سطح نخبگان این جریان سیاسی است که باید اجازه چرخش نخبگان را به نیروهای سیاسی خود داده و اجازه دهند که نخبگان جوان آنها در راس قدرت اجرایی قرارگرفته و نه تنها کنشگر اصلی باشند بلکه خطاهای آنان را نیز نادیده بگیرند. از طرف دیگر باید رویکرد پدرخوانده مابانه خویش را نیز کنار بگذارند.

 هر چند که انتخابات مجلس شورای اسلامی و رفتار اتاق فکر جریان اصلاح طلب به نمایندگان جدید الورود تهران در خصوص عدم مصاحبه بدون هماهنگی، نشان از عدم باور و اعتقاد به چرخش نخبگان در این جریان است.

در واقع می توان گفت که جریان اصلاح طلبان در حوزه اجرایی و رفتار مدیریتی دچار بحران کارگزار-ساختار شده که نیروهای مبدع و موسس این جریان به دلایل گوناگون اجازه چرخش و ورود نیروهای دیگر را به بازی سیاسی نداده و این امر موجب خواهد شد که ساختار سیاسی انها با چالش، نقصان و ناکارآمدی مواجه گردد. کما اینکه تا به حال نیز بدین گونه بوده است. مصداق عالی این عدم چرخش نخبگان را امروز در بدنه هیئت دولت شاهد هستیم که یکی از مسن ترین دولت های بعد از انقلاب است. این افزایش سن بیش از آنکه نشان دهنده نیازمندی جامعه ایران به نیروهای باتجربه باشد، نشان از عدم چرخش نخبگان، انسداد شایسته سالاری بوده که در گذشته توسط این جریان صورت پذیرفته و عملاً امروز این جریان سیاسی استعدا جایگزینی آنان با نیروهای جدیدتر را ندارد چرا که تلاشی در جهت رفع آن انجام نداده است.

از این رو برخی از نیروهای سیاسی جریان اصلاح طلب خواهان آن هستند که دولت با همین مقدار کهولتی که دارد تنها پویاتر و چابک تر شود چرا که می دانند در صورتی که نتوانند کارویژه های خدماتی را به درستی انجام دهند با چالش بسیاری بزرگتری از یک دوره شدن دولت مواجهه خواهند شد و آن چالش و یا خطر بزرگ تر حذف شدن و یا به حاشیه رفتن این جریان سیاسی به عنوان نیروی ناکارآمد است و اگر با این برچسب از سوی مردم از فضای سیاسی کنار گذاشته شوند حضور مجدد آنها در جهت تصدی قوه مجریه به عنوان رکن اجرایی و خدمات اجتماعی کشور با چالش های بسیار جدی و بزرگی مواجه خواهد شد. چرا که هیچ کس به جریانی که توان ارائه خدمات اجتماعی و کارکردی ندارد اعتماد نخواهد کرد.

نباید فراموش کرد که جامعه امروز ایران بیش از آنکه منتظر شنیدن اندیشه های اجرایی جریان اصلاحات و یا دولت باشد منتظر اقدامات اجرایی آن است و بدنه اجتماعی این جریان تا زمانی می تواند از این جریان سیاسی حمایت شفاف و قاطعی داشته باشد که نمونه های از اقدمات اجرایی آن در بطن جامعه را شاهد باشد چرا که به هر صورت این بدنه اجتماعی ولو اینکه مصرترین آن نیز باشد در جامعه زندگی می کند و جدای از نیازهای اساسی و اصلی مردم نیست.

هر چند نباید از این نکته نیز غافل شد که جمع بندی این جریان سیاسی برای پذیریش خدمات اجتماعی از چند سال قبل و با ایجاد وحمایت از موسسات خیریه غیرانتفاعی آغاز شده است و آنها مدخل جدید کنشگری در فضای سیاسی را در این حوزه تعریف کرده اند. در واقع با به دست گیری اقدامات عام المنفعه سعی در پذیریش نقشی اجتماعی-کارکردی دارند که این امر موجبات برخوردهای نزدیک تر با مردم و آشنایی با مشکلات آنها و هم چنین تلاش برای رفع آن کاستی ها را در دل خود داراست که در نهایت این اقدامات اجتماعی-کارکردی منجر به حس اعتماد گروهی و افزایش ارزش و گسترده تر شدن بدنه اجتماعی آنها خواهد شد. این امر هم چنین باعث خواهد شد که بدنه اجتماعی حامی این جریان سیاسی از تنوع و تکثر بالاتری نیز برخوردار شود. در وقع این امر موجبات تعمیق و نفوذ هرچه بیشتر اندیشه سیاسی آنها در لایه های مختلف جامعه خواهد شد. اما در این حوزه هنوز در ابتدای راهند و اصولگرایان به صورت سنتی به دلیل داشتن شبکه های قدیمی تر و ارتباط موثق تر توانسته اند که همیشه اعتماد توده های مردم را بیشتر همراه خویش داشته اند امری که اگر اصولگریان در آن از خود سستی نشان دهند قافیه را به رقیب خواهند باخت

منتشر شده شدر:

هفته نامه مثلث

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۵:۲۴
رضا حیدری